زمستونا یه قسمت خیلی کوچیک حدود اندازه سه تا موزاییک رو حیاطمون گذاشتیم برا پرنده ها ته مونده غذا ها یا نون خشک براشون میریزیم اونجا میاند نوشه جان میکنند:)
اوایل تعدادشون کم بود ولی الان بعضی وقتها به صد تا هم میرسند :)
خیلی قشنگه نت ندارم وگرنه عکسشو تینستا میذاشتم
من یه دونه ظزف مخصوص براشون خریدم. از اون سفالیها که لعاب آبی داره و سه تا سوراخ داره. عاشق غذا خوردنشونم. فسقلیای شیطووووون
شما کارتون از ما درست تره :)
شرمنده، این ی مدت حسابی درگیر بودم!
بیچاره کلاغ ها، همیشه سیاه بودن موجب تبعیضه! ی وقت پوست، ی وقت پر!
با سطح علمی و شخصیت اکثر اساتید الان و قوانین کل سیستم! بعد فارغ التحصیلی نظرت عوض میشه!
اختیار دارین دشمنتون شرمنده اگه کمکی از دستم بر میاد بهم حتما بگین
واسه من رنگ مهم نیست ولی باور کنید صدایه غار غار نمیشه تحمل کرد:دی
با اطلاعاتی که شما دارید حتما همین طوره ولی تا ادم یه چیزو تجربه نکنه نمیفهمه :( پیشه خودش یه بت ازمیسازه
واقعن حسه قشنگیه! یادمه تو دوره کارشناسیم با هم اتاقیام ی ظرف میذاشتیم رو بالکن ک پرنده ها بیان غذا بخورن، صبها با صدای قمری و بال بال پرنده ها بیدار میشدیم!
راستی تولد گذشته مبارک!
استاد دیگه کم کم داشت شکم میافتاد فراموشمون کردید :)
خوشبحالتون ما غیر کلاق گنجشک چیزی نسیبمون نمیشه
عجیب وقتی یه نفر از دانشگاه حرف میزنه دلم میگیره
ممنون