بچه که بودم اولین باری که قرار بود سوزن بزنم خوشحال بودم میخندیدم
وقتی سوزن زدم تا خونه گریه کردم
دیگه هم نرفتم سوزن بزنم
حالا نقل کار بعضیا شده اصلا نمیدونند جنگ و جهاد یعنی چی ؟فقط بلدند بگند ما باید بریم بجنگیم چون ثواب داره چون پاداشش بهشته
نه تا الان مزه از دست دادن عزیزی رو چشیدن نه جون کندن ادمارو دیدن
نمیدونند یه بچه چقدر برا پدر مادرش عزیزه ؟
بیست سال بیست سال عمرشونو میزارند تا یه بچه رو بزرگ کنند با هر روز بزرگ شدنش
خواطره دارند میدونید وقتی ازدستش میدند چه حالی میشند
یه گل یه سال نگه میداریم وقتی خشک میشه چه حالی میشیم حالا ببیند غم فرزند با ادم چکار میکنه
میدونید خانم یه شهید باید چند سال زندگی که میتوست با همسرش به خوبی زندگی کنه الان باید تو حسرت با یه داغ بزرگ زندگی کنه یعنی چی ؟
در بهترین حالت که از لحاظ مادیات تامین باشی وقتی میبینی
یکی داره با باباش حرف میزنه یه غمی تو دلت پر میشه که بی اختیار اشکات در میاد
این حالیه که یه بچه شهید چند سال دیگه همش تو قلبش میاد
من نه از مرگ میترسم نه از جنگ
من از حماقت میترسم
حماقت که مرگ زندگی ادما رو بی ارزش میکنه