بنشینم کنارت ؛ ببافم مویت ؛ کشانم نازت  ؛ خورم غمت ؛ آه را در سینه ات خوانم ؛ غم را در چهره ات خوانم ؛ 

عشق را در چشمانت بینم ؛ عمر را در پایت گذرانم 

دل را پیشت باز کنم ؛ خود را رسوایه عالم کنم ؛ 

غرور را خاک پایت کنم ؛  ماه راه را حلقه دستت  کنم 

مرا  از تو جزهیچ نیست ؛  مرا بی تو جز هیچ نیست

هست نیست من تویی ؛دار ندار من تویی

خوب بد من تویی؛زشت زیبایم تویی

سالها با یادت زندگی کنم ؛  مرا همین بس که توانم یادت کنم 


....

سواد شعر گفتن را ندارم  

بزارید پایه دل نوشته : )

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.