دیشب وقتی امدم خونه
سر یه موضوع الکی با داداشم بحثم شد
یه ساعت بعد دست چپم شروع به درد گرفتن کرد
خیلی خسته بودم یا اینکه شدت درد کم بود رو نمیدونم ولی خوابم برد تا ساعت چهار صبح از دست درد از خواب بیدار شدم
شدت درد واقعا غیر قابل تحمل بود
لباسامو پوشیدم و تنهایی رفتم اورژانس ازم نوار قلب گرفت شدت درد اینقدر بود که هر لحظه نزدیک بود از حال برم
دکتر گفت فشار عصبیه ؛بخیر گذشته
حالا چی بخیر گذشته رو نمیدونم
یه امپول ارامبخش برام نوشت
به لطف امپول تونستم بخوابم
ولی فهمیدم دیگه باید مراقب باشم گویا اینقدرام که فکر میکردم قوی نیستم : ))
دیگه با هیچکی بحث نمیکنم هرکی هرچی گفت میگم باشه تو راست میگی
خخخخ
والله مگه من چند سال عمر میکنم که بخوام به بقیه ثابت کنم حماقتام دلیل خاصی داره یا حماقتایه اونا بی دلیله
42644462


واحد دیابت!
چند تا دیگم بودن یادم رفت!
ببین کارا بلاگ اسکایا!
هر چی ما اومدیم و نوشت در دسترس نیست!
بیا بیرون از اینجا!
توئیتر نداری آیا!
یعنی من جواب نظرتو چک کردم گل از گلم شکفت ولی دیگه از دسترس خارج شد!
خاب طوری نیس! همین و خدافظ!
ولی آهنگ سریال بانوی عمارت بهترتر بود! تو این آهنگ یه التماسی هست که ندوست!
واحد دیابت برا چیه؟من که قند ندارم دختر خوب : )
راستش مشکل از بلاگ اسکای نبود خودم یه مدت وبلاگو غیر فعال کرده بودم
نه متاسفانه توئیتر ندارم شما هستی؟
خوشحالم که گل از گلت شکفت : )
حالا چرا به این زودی یکم دیگه میموندی:)
سلام!

همه چیز میگذرد شالام همش چاقی باشد!
بچه خوبی باش! مامانا گناه دارن!یکم به عمری که گذرونده فکر کن!
مامانا منطقشون منطقی نیست متاسفانه!
رژیمتو شروع کن!
یه متخصص خوب برات پیدا میکنم!
فقط اراده کن!
حیفی به خدا!
سلام میس جلالی : )
خوبی؟بازم به معرفت تو
اره خداییش کاش چاقی باشه
خخخخ
خیلی خندیدم منطقشون منطقی نیست : ))
ممنون اگه خواستم بهت میگم
بازم ممنون دوست خوبم