نشستم رو بلندی های یک طرف دره دور تا دورم چمن زاره و پر از درخت تمشک
بز ها عاشق تمشکند جوری به جون تمشکا افتادند انگار نه انگار نیم ساعت پیش پایه آخور شکمشونو سیر کردند موندم تیغا تمشکارو چطوری میخورند
چند تا بل بل هم دارند میخونند دارند میخونند
گوش ها رو که تیز کنی صدایه طبیعت رو خوب میفهمی
یه چند تایی گاو هم پایین دره هستند بعضی وقتها یه جوری ما ما میکنند انگار یکی داره بهشون تجاوز میکنه : )))))
رو بلندی طرف دیگه یه جاده هست که دو تا ماشین ایستادند صدا بلنگو ها رو زیاد کردند
دختر پسر با هم میرقصند : ))))))
منم هرباری این طرف جو میشم رو اهنگشون میرقصم : ))))
هوا هم خیلی خوب و تمیزه نه سرده نه گرم نفس که میکشی ریه هات جون میگیرند : )
یعنی یجور تعریف میکنی یاد آنشرلی و حنا میوفتم
خودمم الان همین حسو دارم