تو کجایی تا شوم من چاکرت

چارقت دوزم کنم شانه  سرت

ای خدای من فدایت جان من

جمله فرزندان و خان و مان من

تو کجایی تا سرت شانه کنم

چارقت را دوزم و بخیه زنم

جامه ات  شویم شپش هایت کشم

شیر پیشت آورم ای محتشم 

ور تو را بیماریی آید به پیش

من تو را غمخوار باشم همچو خویش

دست ِ کت بوسم بمالم پای کت

وقت خواب آید بروبم جای کت

گر ببینم خانه ات را من دوام

روغن و شیرت بیارم صبح و شام

هم پنیر و نان های روغنین

خمرها چغرات های نازنین

سازم و آرم به پیشت صبح و شام

از من آوردن ز تو خوردن تمام

ای فدای تو همه بزهای من

ای به یادت هی هی و هی های من


 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.