امروز برایه اولین بار اینده خودمو ساختم
خخخخخخ
عکسشم گرفتم میزارم تو اینستا :)
حالا تاببینیم اون بالاها چه دستور میفرمایند :)
....
یه خوانواده تو فامیل داریم یه پسر دختر دارند پسره یه سال از من کوچیکتره دختره 14الی15سالشه پسره کصافت کاری نکرده نذاشته از همه کارش خبر دارم
نه فوضول باشه چون همسنیم و فامیل ازش با خبرم
خبر امد خواهرش یه دوست پسر داشته این اقام فهمیده اینقدر دختره رو زده با طناب که بدنش کبود سیاه شده
یعنی حالم ازش بهم میخوره اخه دختر 14الی15ساله چه میدونه این چیزا چیه ؟این راه برخورده؟بابات حرفی نزده حالا تو مرد شدی؟ تو که خودت غرق کصافتی اصن روت شد کاری بکنی؟ و.....
حماقت تا این حد نوبره
........
هرچی میگذره بیشتر نکبت این دنیا ادماش اشنا میشم :/
بچگی یه خوبیاش این بود همه ادما خوب بودند زیبا بودند دوست داشتنی بودند :/
..........
وقتی میبینم اینقدر هرزگی رواج پیدا کرده یه حس کوفتی بهم دست میده میگه وقتی همه اینقدر راحت دارند خودشونو تخلیه میکنند تو چرا اینقدر خودتو عذاب میدی :/
یه جور حس میکنم از همسن سالیان عقب موندم :/
میترسم یه روز بیاد که پشیمون بشم از پاک موندنم :/
.........
مشکل من اینه تو الف بگی من تا یه رو میخونم
مشکل تو هم اینه میخوای به من دروغ بگی
ادم زرنگی نیستم ادعا نمیکنم ولی تنها میون گرگا بزرگ شدم نخواه سر منو شیره بمالی حرصم میگیره از دروغ متنفرم
.....
چهار شنبه رفتم کلاس سه تار اینقدر خوب بود استادم برام یه ساعت ساز زد یعنی شارژ شدما :)
هر چی میگذره درسا زیبا تر میشه خیلی زیبا تر و البته سخت تر
یه فیلم دیدم خیلی مضخرف بود هر چی میگذشت بیشتر وسوسه میشدم قطعش کنم ولی نمیدونم چرا نشستم تا تهشو دیدم
داستان فیلم درباره شش تا ادم بود که تو یه مکعب خیلی بزرگ که توش پر از مکعب دیگه بود و هر مکعب یه تله مرگبار مخصوص خودشو داشت گیر افتاده بودند و چون مکعبهایه کوچیک حرکت میکردندو جابه جا میشدند هیچ وقت نمیتونستند راه خرج پیدا کنند تا اینکه اینا به زحمت تونستند راه خروج پیدا کننددر حالی که فقط دو تفرشون زنده بودند موقع خروج یکیشون خارج نشد شخص دوم پرسید چرا نمیای بریم بیرون ازاد بشیم شخص اول جواب داد اون بیرون هیچی منتظرمون نیست جز حماقت انسانها
کاندیدا قبلی شهرمون یه بسته به همراه یه دیویدی داخل همه خونه هایه محلمون انداخت بود من از طرز فکرش خوشم نمیامد چون به برجام رای منفی داده بود اولش نمیخواستم ببینم ولی خب نظرم عوض شد به اعتقاد من حتی به شیطان هم باید اجازه دفاع از خودشو داد رویه سیدی هم نوشته بود اول ببین بعد قضاوت کن نشستم دیدمش یه قسمتش بود برخی از نماینده ها ازش تعریف میکرد :دی
به روباه میگفتند شاهدت کیه میگفت دمم :دی
بلاخره تمونش کردم ولی نظرم عوض شد همونی بود که فکرشو میکردم
.......
پلاکار د یه کاندید دیگه رو دیدم نوشته بود دانشجویه فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی
به نظر من اگه اینو ننوشته بود ابرو مندانه تر بود
....
یه کاندید دیگه هم هست شبا شام میده
شما بودید به کدوم مورد رای میدادید؟