-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 00:11
یه چند وقتی کاهل نماز شده بودم حال روحیم خیلی بد شده بود حالا چند روزه دوباره شروع کردمنمازامو سر وقت بخونم حالم خیلی بهتر شده به نظرتون ربطی داره؟ ... یه همکارا امد تو کارگاهمیخواست سیگار بکشه گفت بیا باهم بکشیم تنهایی نمیچسبهر من گفتم برو بابا دیگه از اون اصرار از من انکار تا راضیم کرد تا شب بویه گندش تویه دهنم یود...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 18:21
چه در دله من چه در سر تو من از تو رسیدم به باور تو تو بودیو من به گریه نشستم برابر تو به خواطر تو به گریه نشستم بگو چه کنم ؟ محمد اصفهانیم دوست داشتنیه :)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 12:41
عجیب حوصلم سر رفته این رفیقمم بحث انگلیسی چت کردنو جدی گرفته منم بلد نیستم یه وضعی :/ اصلا کسی نیست باش دو کلمه حرف بزنیم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 اردیبهشت 1395 20:20
nimaSNm ای دی تلگراممه اگه دوست داشتین ادم کنید :)
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 16:36
چی میشه بی تو روزایی که هر لحظش یه دنیا بود نمیشه بی تو خندید نمیشه فکر فردا بود تموم لحظه هام آهه خیال با تو بودن شد چه روزایی که پژمرد چه رویایی که پرپر شد .... زدم تو فاز سیاوش قمیشی :)
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 فروردین 1395 23:40
سلام خواستم بگم حاله همه ما خوب است ولی شما باور نکنید :/ بی خیال ..... درسام مونده کارم زیاد شده بی حس حال خوصلم اصن یه وضع اسف ناکی به زور خودمو میکشم ولی خوبه که راحت دلم خوش میشه میخندم :) ........ ستارم صداش عالی شده روزی یک ساعت ساز تمرین میکنم :) قول داده بودم اخر پارسال یه کلیپ صوتی از خودم بزارم ولی شرمنده نت...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 فروردین 1395 00:07
یه بار به دنیا میایم یه بار بچه ایم یه بار نو جوانیم یهبار جوانیم یه بار میانسالیم یه بار سالمند میشیم ویه بارم بیشتر نمیتونیم بمیریم :دی جالبه نه ؟ اگه ادما هر روز که از خواب بیدار میشدند به این دید نگاه میکردند به زندگیشون مسلما خیلی رنج هارو تحمل نمیکردند و بیشتر به فکره زندگی کردن بودند تا زندگی ساختن
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 فروردین 1395 13:34
چند روز پیش یه بحثی بین منو دوستم انجام شد که نتیجه بر این شد که دیگه لاتیم چت کنیم و تین قضیه از نظر اون خیلی جدی گرفته شده یعنی یه کلمه فارسی نمینویسه میاد در عرض یه دقیقه ده خط مینویسه میره من یه ساعت ترجمه میکنم جواب میدم دوباره میاد روز از نو :دی یه دوست خوب میتونه زندگیه ادمو متحول کنه ..... استادم سیم هایه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 فروردین 1395 23:32
یه همکارامون ورشکست شده یعنی یه دهتا پله رفته زیر صفر یه بار پسرش امده بود تو کارگاه یه جوری خودشو گرفته بود و حرف میزد من که قبلا نمیشناختمش فهمیدم پسر اینه موندم حالا قیافش چطوریه!!!! ...... نزدیکه دو ساله هر روز از یه نسیرر میرم کارگاه حالا چند وقته صبحا که میرم کارگاه دوتا مامور واستادن موتور میگیرن منم همش دور...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 فروردین 1395 13:10
دیشب بعد چند ماه رفتم باشگاه دوستم چند ماه قبل عید سالن تحویل داد ولی از دیشب دوباره شروع کرد خیلی خوب بود :) ........ بعد عیدا همیشه سرمون خلوت میشد عجیب امسال شلوغ شد نه به درسم میرسم نه سه تارم :/ البته فکر کنم خودمم یکم تنبل شدم :)
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 فروردین 1395 23:11
میگم یه موقع زشت نباشه ما هی متن مینویسیم کسی نظر نمیزاره!!:)))
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 فروردین 1395 00:10
امشب حموم دومادی یه رفیقام بود اینقدر خوش گذشت اینقدر رخصیدیم :) یه همکارا یه گوشه حموم گیرش کشیدم با صابون تا تو دهنشم کردم :)اخر بار انداختمدنبالم لباسامو برداشتم فرار کردم بیرون حموم پوشیدم :دی از یه بچه ها پرسیدم ماشینش کدوماس بادستش نشونم داد منم ماشینشو با کف یکی کردم وقتی امد بیرون رو موتور بودم کلی مسخرش کردم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 فروردین 1395 20:07
مرتیکه چهار صد میلیون خمس میده انوقت به کارگراش که خانواده دارن ماهی هفتصد تومن!!!!!! اصلا قابل توجیه نیست :/ زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند عرصه شطرنج رندان را مجال...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 فروردین 1395 14:42
الان تلوزیون ابشار گزاو تو سواد کوه نشون میداد استاد بهتون حسودیم شد خیلی زیبا بود :)
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 فروردین 1395 22:53
ینزدهتون بدر شد ؟خوش گذشت؟ به من که خیلی خوش گذشت جاتون خالی :) امسال کلی کار گذاشته بودم عید انجام بدم تنها کاری که انجام دادم این بود که دیوار باغمونو کشیدم :) سه ماه دیگه امتحان دارم از همین الان استرسشو گرفتم :))) دوستم امروز برمیگه تهران این چند وقت هر موقع دلم میگرفت زنگش میزدم میرفتیم بیرون :/ ..... بزرگترین...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 فروردین 1395 21:43
اگه بخوام کلمه مادر معنی کنم فقط میگم عشق ......... حس خوب یعنی اینکه بفهمی یه نفر که اصلا نمیشناسیش تعریفتو کرده :) .......
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 فروردین 1395 23:07
امروز فهمیدم من یه بیماری خیلی خطرناک ناک دارم که به خواطرش بهم جواب منفی میدند اونم اینه که درس نخوندم میگن مسریه مراقب باشید میاید وبه من نگیرید
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 فروردین 1395 21:32
داشتم اخبار میدیدم یه شرکت خودرو سازی فکر کنم فورد بود چون خریداران محصولاتشو فریب داده بود و درجه الایندگی خودروهاش بیشتر از اون چیزی بود که تو کاتالوگشون نوشته شده بود ازش شکایت شده بود و باید غرامت پرداخت میکرد مخصوصا به مشتریهایه امریکاییش حالا ما تو ایران تنها ملاکمون برایه خرید ماشین اینه که چهار تا چرخ داشته...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 فروردین 1395 15:49
چقدر عمر ما ادماکوتاهه اگه عمر یک نفر صد سال باشه ده سال اول عمرش که بچس چیز زیادی نمیفهمه ده سال اخر عمرشم که دیگه پیر شده با بدن فرسودی هرچیم بفهمه کاری نمیتونه بکنه میمونه هشتاد سال یعنی در بهترین شرایط یه ادم هشتاد سال میتونه طعم زندگیو بچشه یعنی هشتاد بار میتونه بهار روییدن گل سبزه رو ببینه هشتاد بار میتونه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 اسفند 1394 23:14
اامشب داستان انا کارنینا از لئو تولستوی رو تموم کردم داستان درباره زنی بود که عاشق مردی میشه و شوهرشو رها میکنه داستان زیبایی بود فقط اخر بار خیلی بد یا به عبارتی خیلی خوب تموم شد یعنی من اصلا فکر نمیکردم تموم شده باشه هنگ کرده بودم کلیپ صوتیو عقب جلو کردم ولی نه اخرش همین بود خیلی خوب تموم شد چون بهتر از این نمیشد...
-
حماقت
دوشنبه 24 اسفند 1394 23:32
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفند 1394 20:33
امشب حوصلم سر رفته بود تنهایی رفتم پارک کوهستان اینقدر کیف داشت گلهایی که چند وقت پیش کاشته بودند گل کرده بودند هوا تمیز بود شلوغ نبود کلا فضا دوست داشتنی بود همشهریا حتما این چند شب برا نیم ساعتم هست حتما یا شب گردی تو یه پارک داشته باشین تصمیم گرفتم بعد عید حتما شبا برم پارک بدوم :) .... ترانه ماه ماهی از حجت اشرف...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفند 1394 23:17
چقدر هوا خوبه اگه زن داشتم دستشو میگرفتم میرفتم کلی شب گردی پیاده روی :)
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 اسفند 1394 23:52
دیشب خواب دیدم یه نفر به مغزم شلیک کرد درجا کشته شدم روحم تو جسمم هر هر کاری میکرد بدنم تکون نمیخورد حس جالبی داشتم وصف نکردنی بود اینکه همه مسئولیت ها کارها و..... رها میکنیو میری اینکه هر کاری میکنی بدنت تکون نمیخوره و.... همه اینها جمع شد یه حس جالب اکنده از غمی بهم دست داده بود هی میگفتم یعنی بعد من کی کارامو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 اسفند 1394 21:20
عجیب دلم خوشه دلیلشو نمیدونم ولی دلم خوشه امشب میخوام پیاده از کارگاه برم خونه :) جاتون خالی :)
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 اسفند 1394 23:43
چنو سال پیش وقتی میخواستم تویه فیس عضو بشم اصلا برام مهم نبود که تاریخ تولدمو کی میزنم ولی الان که تقریبا همه دوستامو اد کردم اوضاع کمی فرق کرده :)) انروز ما همین طوری یه روز تولد زدیم کارمون راه بیافته که تاریخ شمسی اونروز برابر با امروز :) از صبح برام کلی اس ام اس پیام تبریک امده خلاصه ما رسما امسال دو تا تولد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 اسفند 1394 23:34
دیروز رفتم جایی کار داشتم مسئولش گفت کد ملی باباتو بیار حالا بابا من اونوقتی که فوت کرد اصلا کارت ملی نبود چه برسه کد ملی پرسون پرسون رفتم ثبت اسناد کد ملی بابا مو بگیرم کلی تو صف ایستادم تا نوبتم شد وقتی نوبتم شد مسئولش پا شد رفت یه ربع گذشت دیگه داشت اعصابم خورد میشد که امد شماره رو داد وقتی داشتم بر میگشتم کارگاه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 اسفند 1394 23:43
یه دوستی خواهر بزرگم داره پذشکه دو تا پسر داره یکیشون کانادا زندگی میکنه یکیشون اصفهان این خانم از طریق خواهرم با من اشنا شد منم مثل خواهرم برام بود هر موقع کاری در رابطه با طلا داشت بدون هیچ چشم داشتی براش انجام میدادم ایشونم مثل یه خواهر برام بودندیادتونه یه بار تو یه پستام نوشته بودم یه چک داشتم گیر پول بودم یه نفر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 اسفند 1394 21:01
ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید دمیدن ...... ای همه خوبی همه پاکی تو کلام اخر من ای تو پر از وسوسه عشق تو شدی تمامیه زندگیه من ........ تو رو اون لحظه که دیدم به بهانه هام رسیدم از تو تصویری کشیدم که اونو هیچ جا ندیدم ......... تو رو از نگاهت شناختم قصه از عشق تو ساختم تو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 اسفند 1394 19:43
تو کز مهنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند ادمی