-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 اسفند 1394 23:24
امروز برایه اولین بار اینده خودمو ساختم خخخخخخ عکسشم گرفتم میزارم تو اینستا :) حالا تاببینیم اون بالاها چه دستور میفرمایند :) .... یه خوانواده تو فامیل داریم یه پسر دختر دارند پسره یه سال از من کوچیکتره دختره 14الی15سالشه پسره کصافت کاری نکرده نذاشته از همه کارش خبر دارم نه فوضول باشه چون همسنیم و فامیل ازش با خبرم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 اسفند 1394 11:30
بوی عیدی ، بوی توپ، بوی کاغذرنگی، بوی تند ماهیدودی وسط سفرهی نو، بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ، با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستهگیمو در میکنم! شادی شکستن قلک پول، وحشت کم شدن سکهی عیدی از شمردن زیاد، بوی اسکناس تانخوردهی لای کتاب، با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستهگیمو در میکنم! فکر قاشق زدن یه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 اسفند 1394 23:42
یه فیلم دیدم خیلی مضخرف بود هر چی میگذشت بیشتر وسوسه میشدم قطعش کنم ولی نمیدونم چرا نشستم تا تهشو دیدم داستان فیلم درباره شش تا ادم بود که تو یه مکعب خیلی بزرگ که توش پر از مکعب دیگه بود و هر مکعب یه تله مرگبار مخصوص خودشو داشت گیر افتاده بودند و چون مکعبهایه کوچیک حرکت میکردندو جابه جا میشدند هیچ وقت نمیتونستند راه...
-
اندر انتخابات ما
سهشنبه 4 اسفند 1394 18:08
کاندیدا قبلی شهرمون یه بسته به همراه یه دیویدی داخل همه خونه هایه محلمون انداخت بود من از طرز فکرش خوشم نمیامد چون به برجام رای منفی داده بود اولش نمیخواستم ببینم ولی خب نظرم عوض شد به اعتقاد من حتی به شیطان هم باید اجازه دفاع از خودشو داد رویه سیدی هم نوشته بود اول ببین بعد قضاوت کن نشستم دیدمش یه قسمتش بود برخی از...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 اسفند 1394 21:30
از جمعه تا حالا اینقدر برام مشکل درست شد اعصاب خوردی داشتم که تمام خاطرات تلخ گذشتم زنده شد اصلا داشتم از درس زده میشدم تا ظهر امروز یه دوستام که پذشکی میخونه زنگ زد بهم پرسید درس چکار کردی اصن دوباره انرژی گرفتم :) ....... پلاکارد یه کاندید رو دیدم نوشته بود فوق لیسانس الاهیات هیچی ندارم در این باره بگم .... شاه یه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 بهمن 1394 22:48
دیدن دو چیز به من انگیزه میده اول ادم همه موفق دوم ادم هایه شکست خورده ...... خدایا ممنون که قلب منو از کینه حسادت غرور حسرت و....پاک کردی خدایا من جز خودت چی میتونم ازت بخوام ....... اگه قرار داد نداشتم از فردا صبح کارو تعطیل میکردم میچسبیدم بدرسم فردا میخوام برم مشاوره تحصیلی :)
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 بهمن 1394 14:10
داستان یه ارتشی خوندم سرهنگ گارد مخصوص شاه که موفق میشه در مسابقات تکاوری برترین ارتشهایه جهان همراه با تیمش مقام اول در اسکاتلند کسب کنه جناب سرهنگ ابشناسان ملقب به ببر من خیلی وقت پیش اسمشو شنیده بودم تابستون یه سال رفتم پیش یه عمویه یه دوستام سنگ کاری که قد بلند بدن ورزیده ای داشت خیلی خیلی رو ظرافت کار حساس بود...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 بهمن 1394 21:43
خاطرات تلخ گذشته هیچ وقت ادمو رها نمیکنه :/ افسوس افسوس ...... دوستم برام کلی کتاب صوتی اورد کتابهایه فوقالعاده زیبا من جمله ترجمه قران و نهج البلاغه تا اخر سال پرم :) ........ تصمیمو گرفتم کارمو رها میکنم یا به هدفام میرسم یا در راه رسیدن بهشون به فنا میرم در نظر من جفتش زیباست ..... امروز سالروز 22بهمنه روزیکه پدران...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 بهمن 1394 20:35
امشب دوستم از تهران میاد عجیب خوشحالم :) قراره برام کلی داستان صوتی بیاره کلی برنامه ریزی واسه این چند روز کردم با هم بریم بگردیم :) ... برناممو عوض کردم شبا زودتر میخوابم صبحا بعد اذان میشینم پا درس خیلی بهتر یاد میگیرم ظهرا هم سه تار تمرین میکنم شبها هم به خودم میرسم خلاصه حسابی با این برنامه جدید حال میکنم :)
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 بهمن 1394 15:22
تو اون هفته یه دوستام یه طور یک روزه بهم معرفی کرد برا جمعه رفتیم هفت تا اتوبوس بردندمون کوهپیمایی اقایی با چهره سیاه و ریشدار از جلو میرفت ماهم پشت سرش بعد شرو کردند ازمون فیلم برداری اخر بارم بهمون گفتند این پیمایش به مناسبت دهه فجر بوده یعنی میخوان خودشونو گول بزنند یا مردمو نمیدونم اگه میدونستم قضیه اینه عمرا اگه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 بهمن 1394 21:06
مردم ما به چه وضعی افتادند که دارند بخاری گازیاشونو جمع میکننید بخاری نفتی میذارند چون هزینش کمتره مایی که دومین دارنده گاز جهانیم یه شعری بود خیلی وقت پیش خوندم یکم بی ادبیه ببخشید ولی مصداق وضع ماست مردمی که برایه مفت خوری انقلاب کنند به شکر خوری می افتند البته جایه شکر یه کلمه دیگه بود. ..... امروز رفتم پیش یه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 بهمن 1394 15:54
چیزی برایه گفتن ندارم فقط چون خیلی وقت بود اپ نکرده بودم و دلم براتون تنگ شده بود اپ کردم:)
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 بهمن 1394 23:07
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 بهمن 1394 22:17
خواهرم تو دانشگاه یه استاد داره هم وکیلند هم نویسند سر کلاس بهشون گفته بهم نگید استاد با فامیلم صدام کنید اونوقت مام به یه ارزن سواد خدا هم بنده نیستی ..... یکی از دوستام دوسال پیش بود فکر کنم تعریف میکرد که همسر دوستش الان داره امریکا درس میخونه و دوستش هم قراره چند سال دیگه بره پیشش امروز فهمیدم پارسال دختره پسره رو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 بهمن 1394 21:58
امروز رفتم دبیرستان کار داشتم دو تا نکته توجهمو جلب کرد اول اینکه زمان ما فقط 130تا کلاس اولی داشتیم الان کل مدرسه جمع میشد 40تا دانش اموز نداشت تازه همه جا دوربین کشی داشتند کلاس کامپیوترم داشتندمدیر در عین واحد پشته میز همه کلاسا حیات رو زیر نظر داشت و یه چیز دیگه نظرم جلب کرد اخطار قطع اب بود! ...... سه هفته ای...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 بهمن 1394 10:57
امروز چقدر روز خوبیه چقدر هوا خوبه چقدر من امروز توپم:)) بویه بهار می اید و من عاشق بهارم:)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 دی 1394 23:24
کتاب سوم که امشب تمومش کردم داستان زیبایه قلعه حیوانات بود اینقدر جالب بود که یک ساعت بعد اتمام کار با لباس کار تو کارگاه نشسته بودم و گوش میکردم سه چیز خیلی جالب بود اولیشو نمیگم دومیش اینکه هر بلایی سر حیوانات امد بخواطر بیسوادی و استفاده نکردم از قوه درک فهم بود دوم اینکه جمله اخر داستان این بود خوک ها و انسان ها...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 دی 1394 17:54
دو شبه تو خونه تو اتاقم درس میخونم یعنی همه چیز عالیه هر وقت از درس خوندن خسته میشم یکم ساز میزنم شارژ میشم دوباره شروع میکنم :) ...... چند تا کتاب صوتی دوستم بهم داده سر کار تو سکوت تنهایی گوش میکنم اولیش کتاب شازده کوچولو بود دومین کتاب اسمش کیمیاگر نوشته پائولو کلو هست واقعا لذت بخشه و زیباست سومین کتاب هم برا همین...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 دی 1394 00:48
یه بار با یه پسره هفت خطی رفتیم باغ بحث امد سر دختر بازی گفت اینکه تو عامیانه رواج پیدا کرده که پسرا دخترا رو گول میزنند اشتباهه دخترام خودشون تو این ارتباط لذت میبرند کسی کسی رو گول نمیزنه بهش گفتم اگه شما هزار تا قول ازدواج و ....اینا به یه دختر ندی محاله بهت خط بده هیچی دیگه زبونش بسته شد در نظر من این کار تا ته...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 دی 1394 22:53
محمد علی ایرانلو در گذشت کمتر کسیه که صدایه کلفت زخمتش رو شنیده باشه و فراموش کردهدباشه یادمه تو یه برنامه مجری ازش پرسید شما شکارچی هم هستید گفت قبلا بودم ولی الان نیستم ولی بازم شکار میکنم و این شکارم خیلی لذتش بیشتره مجری ازش پرسید چی شکار میکنید گفت لحظه ها همرا با دوربین عکاسیم خیلی روم تا ثیر گذار بود خدایش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 دی 1394 23:57
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا التفاتی به اسیران بلا نیست ترا ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا فارغ از عاشق غمناک نمیباید بود جان من اینهمه بی باک نمییابد بود همچو گل چند به روی همه خندان باشی همره غیر به گلگشت گلستان...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 دی 1394 16:58
فکر میکنم پار سال بود یه ماه تمام همه مغازه طلا فروشیا شهمرمون بدلیل اعتراص به قانون مالیات بر ارزش افزوده اعتصاب کردند اخر ماه یک جلسه تو مسجد بازار برگزار شد با حضور تمام طلافروشا و فرماندار شهرمون برگزار شد جلسه که شروع شد فرماندار شرو ع به سخنرانی کرد :در تمام دنیا این قانون اجرا میشه و... تو جمعمون یه پیر مرددانا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 دی 1394 22:31
دیشب همه امده بودند خونمون یه بچه خواهر دارمیه سال از من بزرگ تره اینقدر ارایش کرده بود اصن زشت شده بود یه وضعی اصلا نگفتنی واقعا این کارو نمیفهمم واقعا اینا با این چهره هایه مصنوعی فکر میکنند زیبا میشند؟ ...... صبح با پسر خواهرم رفتیم دوچرخه سواری نیمه راه دوچرخش پنجر شد وضعیتمون تبدیل شد به پیاده روی:دی نیم ساعت راه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 دی 1394 08:25
زمستونا یه قسمت خیلی کوچیک حدود اندازه سه تا موزاییک رو حیاطمون گذاشتیم برا پرنده ها ته مونده غذا ها یا نون خشک براشون میریزیم اونجا میاند نوشه جان میکنند:) اوایل تعدادشون کم بود ولی الان بعضی وقتها به صد تا هم میرسند :) خیلی قشنگه نت ندارم وگرنه عکسشو تینستا میذاشتم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 دی 1394 23:10
مدیر قبلی کتاب خونه همون دوستم بود که قبلا نوشتم تو سن سی چند سالگی با یه خانم وکیل ازدواج کرد خیلی مرد درشت هیکل با جذبه ای بود کلا همه ازش حساب میبردند با مسئولین مسجد به مشکل بر میخوره عوضش میکنند الان یه اقایه دکتر مسنی رو گذاشتند مسئول هیچ کسم حرف اینو نمیخونه ازش حساب نمیبره کلی جوون کله شق که هر کدوم میخواند...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 آذر 1394 08:43
امروز صبح دو تا پیامک داشتم یکی از طرف بانک ملت یکی همراه اول تولدمو تبریک گفته بودند:) بانک فقط بانک ملت همراهم فقط همراه اول:)
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 آذر 1394 10:49
امروز جاتون خالی باز رفتیم کوه همیشه حسرت اینایی میخوردم که تو شمال زندگی میکنند اخه کوهاشون سبز چشمه هاشون پر ابه خوشگله ولی امروز نظرم عوض شد یه جایی رفتیم اصلا سبز نبود ولی خیلی خوشکل بود خیلی چشم نواز بود چشمش ابی مداشت ولی خیلی با صفا بود از دو هفته پیش که برف امده بود هنوز رو که هاش برف بود من هر چی بگم خوشگل...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 آذر 1394 00:42
در مغازه یه همکارا بودم یه دختر خانمی با مادرش امدند تو مغازه از مشتریا همکارمون بودند معلوم بود خانواده خوبی هستند وقتی رفتن بهش گفتم شمارشونو بده بدم مامانم گفت باشه برات میارم امروز که ازش خبر گرفتم شماره رو نداد گفت بهم نمیخورید اکه میگفت نمیدم اینقدر نمیسوختم مثل فوش بود برام دفعه دچندمه این جمله رو میشنوم دفعه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 آذر 1394 00:11
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 آذر 1394 23:47
کتاب خونه ای که شبها بعد کار میرم تو یه مسجده که همجوارش یه پایگاه بسیجه امشب این بسیجیا اینقدر وسط این حیاط مسجد صدا در اوردند که فکر کنم به جا پایگاه بسیج از تویه طویله در امدند کلی بچه که فرماندشونم یه بچه بود :/ ........ خدایا......