-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 اسفند 1397 19:42
ابر میبارد من میشوم از یار جدا چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا ابر باران منو یار ستاده به ودا من جدا گریه کنم ابر جدا یار جدا ...... رفیقم واسه تحصیل رفت برزیل از دوم دبیرستان با هم بودیم یکی از کامل ترین ادمایی بود که تا الان دیده بودم با اینکه از رفتنش ناراحتم ولی از یه طرفم براش خوشحالم امیدوارم اون زندگی که...
-
.....
سهشنبه 30 بهمن 1397 23:46
اول بگم اندازه یه دنیا دلم براتون تنگ شده بود و میخواستم یه متن بنویسم ولی خب حسش نبود یعنی چیز خاصی برایه گفتن نبود نه که الانم باشه ولی خب دلم تنگ شده بود چکار میکردم ؟:)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 بهمن 1397 19:50
یسری برنامه تو تلوزیون میزاره از دستاوردهایه انقلاب و خیانت هایه شاهنشاه اریا مهر یکی از این خیانتا کم کردن حق اب رود هیرمند به 25درصد در دوران شاهنشاه بود که این سهم بیست پنج درصدی تا ده سال بعد انقلابم بود و الان کلا بسته شده و هزاران نفر از اهالیه اون مناطق که عمده شغلشون کشاورزی بوده از فرط خشکسالی الان یا قاچاقچی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 بهمن 1397 09:56
یکی از سودمندی هایه سد اینه که آب رو تو فصل هایه پر بارش ذخیره میکند و در فصل هایه خشک سالی اون اب ذخیره شده رو آزاد میکنند تا کشاورزان بی آب نمانند حالا یه عده بی شعور احمق بعد کلی بارش زمستانی اب سد رو باز کردند اخه این اب تو این بازه زمانی چه بدرد کشاورز میخوره ؟ این ابو میذاشتید وسط تابستون ازاد میکردید :/ اخه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 بهمن 1397 22:33
پام تو جاخونه پیچ خورد دورشو سفت بستم که تکون نخوره با یه قیافه زیر خاکی با لباس هایه راحتی با یه جفت دمپایی پلاستیکی تابه تا امدم لنگون لنگون رفتم تو صف نونوایی نون بخرم یه دفعه صدا اشنا به گوشم خورد برگشتم دیدم دامادمونه سلام حال احوال کردیم گفت پات شده شرح ماوقع که دادم گفت کنار جاخونت یه دوتا جاخونه دارم کسی مشتری...
-
.....
سهشنبه 9 بهمن 1397 19:47
عمو شدم عمو شدم عموشدم عمو شدم : ))))
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 بهمن 1397 13:08
انسان ها راحت میتوانند خود را تغییر دهند به شرط اینکه دیگر چیزی برایه از دست دادن نداشته باشند به شرط اینکه راه دیگری وجود نداشته باشند اینجور وقتها یا تغییر میکنید یا دخلتان میاید مراقب دخل هایتان باشید
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 بهمن 1397 13:04
خونه ساختن واقعا سخته کار صبر ادم از جمیل جزیل و...رد میکنه یه کاری باهات میکنه که رب ربت رو از بر کنی خخخخخ ولی چندتا خوبی داره اینکه میدونی خونت اونطور که دوست داری ساخته میشه یا اینکه مطمئنی مصالحش انچه که پول میدهی هستند در دوران نوجوانی پیش یک بساز بنداز کار میکردم دیوار ها رو با گل میچید موزایک هارو با گل...
-
مهر مادری
سهشنبه 2 بهمن 1397 21:39
روزی در دوران طفولیت مادرجان گزی به من داد من هم خوشحال از مهر مادرم گز را با لذت تمام خوردم برایم شیرین تر از شیرینی که شیرن تر از عسل بود خوردن گزی بود که از دست مادرم گرفته بودم وقتی که خوردن گز را با لذت تمام خوردم و درحسرت چگونه تمام شدن آن گز بودم که مادرم نگاه زیبایی بهم کرد و گفت از همان اول هم احمق بودی گز را...
-
آمدی جانم به قربانت ولی اینگونه چرا؟
سهشنبه 2 بهمن 1397 19:31
تیتر این نوشتم یکم به فکرتون برد مگه نه ؟ :)) آقا ما سالها در درگاه خدایه عزوجل ناله سرمیدادیم که خدایا همه میگویند که برایه تو هرکاری سهل است ؛خدا خیرت دهد یک هوری خوش سیما خوش صحبت خوش اندام برسان که ما اینقدر در کف نمانیم. سالها گذشت ما همچنان اندر خم یک کوچه بودیم منتظر لطف یار که یاری برساند تا که امروز با لباس...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 دی 1397 21:40
تو فقط باش تموم کم و کسرش با من با تموم دوری و طاقت و صبرش با من تو فقط تب کن از این عشق بلاتکلیفم مردن و سوختن و باقی زجرش با من تو دلت قدم زدم تو روز بارونی بخواد روزای بهاری و بارون و ابرش با من پیرهن خاطره هاتو زیر بارون تن کن خوندن ترانه و پاییز و عطرش با من تو فقط باش فقط باش تمومش با من
-
زندگیه من
سهشنبه 25 دی 1397 23:03
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 دی 1397 22:18
دوستانی که مثل من عاشق فیلم دیدن هستن و حوصلشون سر رفته چند تا فیلم جالب این اواخر دیدم پیشنهاد میکنم ببینند اول فیلم جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنها1و2 که نوشته جی کی رولینگ هست و تو مایه هایه هری پاتره :)) دوم فیلم ایرانی اینه بغله که خیلی قشنگه ولی اگه دنبال یه فیلم توپ میگردید فیلم هندیه Andhadhun یعنی اصلا باور...
-
برایه او
یکشنبه 23 دی 1397 23:38
هزار سال هست که زندانیه توام و مرا چه بهتر که هزار سال دیگر هم زندانی تو باشم . چه میدانم که بی تو چه میتوانم انجام دهم ؛ مگر کسی که از خویشتن رها شده و محو وجود دیگری شده از خود اختیاری دارد که من داشته باشم ؟ بانویه من سالهاست که زیبایی تو مرا مسحور خود کرده؛آن آبشار هایه زیبایی که چهره خورشید گونه ات را میپوشاند...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 دی 1397 23:59
پیشنهاد میکنم موزیک ویدیو لارا فابیان به نام دوستت دارم یا عاشقتم رو ببینید این موزیک ویدیو یه داستانی هم داره اگه دوست داشتین بگین تا بگم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 دی 1397 23:06
بچه خواهرم هر وقت میاد خونه ما میاد بغلم میخوابه یا مثلا سرشو میزاره رو پاهام و دراز میکشه پایه تلوزیون منم سرشو نوازش میکنم یا تو بغل خودم میگیرمش امروز خیلی اتفاقی به دلیل کارش فکر کردم دیدم پدرش خیلی جدیه از اینا که ابراز محبت رو بد میدونند این بنده خدام چون از بچگی پیشه من بوده میاد پیشم کلا میون بچه خواهرام یه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 دی 1397 20:49
دیشب وقتی امدم خونه سر یه موضوع الکی با داداشم بحثم شد یه ساعت بعد دست چپم شروع به درد گرفتن کرد خیلی خسته بودم یا اینکه شدت درد کم بود رو نمیدونم ولی خوابم برد تا ساعت چهار صبح از دست درد از خواب بیدار شدم شدت درد واقعا غیر قابل تحمل بود لباسامو پوشیدم و تنهایی رفتم اورژانس ازم نوار قلب گرفت شدت درد اینقدر بود که هر...
-
فال حافظ
جمعه 30 آذر 1397 21:47
فال حضرت حافظ که گرفتم ما که سواد درست حسابی نداریم ببینیم چی میگه گذاشتیم شما بخونید کف بر بشید از این همایه سعادتی که حضرت حافظ بر شانه هایه ما گذاشته گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب خفته بر سنجاب شاهی...
-
شب یلدا
جمعه 30 آذر 1397 21:36
همه شب یلدا پیش خانواده هاشونند مانم تو این سگدونی خسته از همه چیز دراز کشیدیم زیر کرسی، تکیه دادیم به پشتی، انداختیم رومون یه پتوچی خخخخخ (میخواستم جانب ادبی نوشته حفظ بشه)حد اقلش اینه اگه محفلمون گرم نیست جامون گرم نرمه البته ما به همینم راضیم حالا اگه یار خوش صدا خوش صورت خوش سیرتیم کنارمون بود راضیتر بودیم البت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 آذر 1397 00:09
هر وقت خسته نا امید بی کس تنها یه جا نشستم و به گذشته و آینده بی ارزشم فکر میکنم تنها چیزی که حالمو خوب میکنه اینه که به کسی بدی نکردم هیچ کس نیست بگه علی به من بد کرد یه آرامش خاصی بهم میده انگار همین موضوع اندازه تمام چیزایی که حاملو بد میکنه زور داره حتی بیشتر
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 آذر 1397 09:35
دیشب خواب دیدم رفتم یه کتاب فروشی دست دوم چندتا رمان بزرگ برداشتم شد 10هزار تومن با خوشحال چندتا دیگه برداشتم پولشو دادم امدم بیرون خخخخ افسوس که همش خواب بود کتاب پی دی اف زیاد میخونم ولی کاغذی یه جور دیگس :))
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 آذر 1397 17:48
یه طرز فکری رواج پیدا کرده که از نماز خونه بیشتر بترس من بهش اعتقادی ندارم به عقده من همه جور ادمی تو هر صنفی هست یه مشکلی برام پیش امد (که شاید دربارش در اینده نوشتم) که باعث شد برم پیشه یکی وقتی بهش زنگ میزدم یه جوری حرف میزد انگار ده سال حوزه درس خونده وقتی رفتم پیشش عکس چندتا شهیدا خانوادشون تو دفترش بود یه جوری...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 آذر 1397 12:55
نمیدونم چرا بقیه وبلاگا باز نمیشه://
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 آذر 1397 13:04
یه کانال عضوم اینقدر خوبه اینقدر میخندونه ادمو اینقدر حرفاش حسابه دلم نیومدم تنهایی کیف کنم هرکی خواستش ایدی تلگرامشو بده تا براش بفرستم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 آذر 1397 03:25
هیچ وقت هیچ چیزو جدی نگیرید هیچ قانون یا اصلی نیست که نشه عوضش کرد یا نشه دورش زد دیگه دست اخر نشه خریدش هیچ چیز جدی نگیرید حتی این نوشته رو ..... دوستم تازه از هلند برگشته دیروز امد پیشم یه چیزایی تعریف میکرد که اصلا دهن ادم باز میموند مگه میشه این طوریم زندگی کرد ؟ اصلا این سطح از تمدن و سطح فکر و برابری زن مرد تو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 آذر 1397 23:48
دلار ارزون شد خوشحال باشید دلار چهار تومنی شده یازده تومن خوشحال باشید خخخخخ
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 آذر 1397 23:29
ساعت سه صبح بود مامانم با چشمایه گرون و حال گیج ویجی امد تو خونه و داد میزد پاشید پاشید باباتون آبرو داشت ما اصلا نفهمیدیم چی شده فقط یادمه تا یه ساعت مامانم گریه میکرد و میگفت پاشید پاشید باباتون آبرو داشت هرچی از خواهر برادرام میپرسیدم یعنی چی ابرو داشت منظورش چیه میگفتن نمیدونیم و همچنان پاشید پاشید باباتون آبرو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 آبان 1397 17:54
خدا مهربونی کرد تورو سپرده دسته خودم دستتو گرفتم فهمیدم عاشقت شدم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 آبان 1397 10:01
روزگار تلخیست نه دعاهایمان مستجاب میشود نه نفرین همایمان میگیرند خخخخخخ جمله گفتما ترانه ماهدخت فریبایه پریوش رو گوش کنید قشنگه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 آبان 1397 01:09
میدونید من 12 سالم بود بابام فوت کردم وقتی ده سالم بود یه شب بابام شروع کرد وصیتشو بنویسه همین که فهمیدم بابام داره وصیت مینویسه بی اختیار گریه کردم :)) حالا امروز به مامانم گفتم وقتی تو مردی من رژیم میگیرم تا تو زندیه ای نمیشه خخخخخخ چقدر دل سنگ شدم البته فکر میکنم باهاش بیشتر کنار امدم تا سنگ دل شده باشم بگذریم یکی...