......
دیروز با یکی از دوستام رفتیم لباس خریدیم
امدیم کارگاه یکی از همکارا امد تو کارگاه تیشرت جدید دوستمو دید گفت خانمم خیلی دوست داره من از اینا بپوشم ولی من بدم میاد جامعه با چنین لباسی باشم
گفتم خب تو خونه واسه خانمت بپوش بیرون نپوش میخواستم بهش بگم همین طور که تو دوستداری خانمت رو با فلان لباس تو خونه ببینی خانمت هم این حقو داره که تورو با اون لباسی که دوست داره ببینیه اما خب ترسیدم یه دفعه رگه غیرتش برام باد کنه :دی بیخیاله گفتنش شدم ولی هرجوری بود تیشرته رو دادم بهش گفتم با این امشب برو خونه :)
............
طمع بعضی ادما فقط فقط با خاک قبرستون تموم میشه
حالم بهم میخوره از ادمایی که واسه رسیدن به اهدافشون همه کسو همه چیزو قربانی میکنند
حالا کاش هدف هاشون با ارزش بود اخه مال دنیا شد هدف :|
بد بختانه اطرافمم پره همچین ادماییه :|
خدایا اگه قراره مال دنیا این طوری کورم کنه هیچ وقت نصیبم نکن
...........
اون خواسته بود که تو چند تا پست پایین تر از خدا خواسته بودم
و گله کرده بودم که چرا خدا براوردش نمیکنه
برام براوردش کرد
فقط نه جوری که من فکرشو میکردم
جوری که خودش صلاح میدونست
باید صبر داشت و توکل کرد
از اولم باید میرفتم دره خونه خودش
خدایا شکرت
............
یه تک بیتی تو پسته پایینم نوشته بودمو گویا جناب سعدی قبل ما به ذهنشون رسیده بود شعر کاملشو گفته بودند :دی
دیگه قبل اینکه اشعارمو پخش کنم حتما باید تو گوگل یه سرچی بزنم :دی
به لطف زیتون خانم و گوگل شعرو خوندم خیلی زیبا بود
]حالا شما هم بخونید و لذت ببرید:)
وه! که جدا نمیشود نقش تو از خیال من | تا چه شود، بهعاقبت، در طلب تو، حالِ من | |
نالهی زیر و زار من، زارتر است هر زمان | بس که به هجر میدهد عشق تو، گوشمال من | |
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو | دستنمای خلق شد قامت چون هلال من | |
پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی | میرسد و نمیرسد نوبت اتّصال من | |
خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند | هم به مرادِ دل رسد خاطرِ بدسُگال من | |
دیده زبان حال من بر تو گشاد... رحم کن | چون که اثر نمیکند در تو زبان قال من | |
برگذری و ننگری... بازنگر که بگذرد | فقر من و غنای تو... جور تو وِ احتمال من | |
چرخ شنید نالهام؛ گفت: «منال، سعدیا! | کآه تو تیره میکند آینهی جمال من» |
...........
ماه رمضان هم شروع شد :)
خدایا تو فیق بندگی بهمون بده
التماس دعا :)
امروز فهمیدم خدا دوستم نداره
عاشقمه
هر وقت تصمیم میگیرم که دل سرکشمو ارومش کنم یکی پیدا میشه که یه پیت بنزین میریزه روش
دیگه خسته شدم :|
خیلی حرفا هست نمیشه گفت :|
ولی امروز فهمیدم خدا هنوزم هواسش به این بنده خطا کارم هست خدایا .....
خدایا شکرت
.....
اینقدر خوشحال میشم وقتی میبینم دو تا نفر با هم پیوند ازدواج میبندند
اصلا انگار دنیا رو بهم میدند وقتی اون شادیو تو چشماشون میبینم
خدا رو هزار مرتبه شکر که شغلم یه طوریه که حد اقل روزی یه بار از این صحنه ها میبینم
...........
یه بچه خواهر دارم اینقدر خوشکله اصلا ادم دلش میخواد اینو بخوره
عکسشو تو ایسنتوگرامم گذاشتم برید ببینید :)
nima_s70
..........
به نظرم هر چقدر تو زمستون سر حال بودیم
حالا تو تابستون داریم جواب پس میدیم کلا دفعه چندمه اینقدر بد مریض شدم
فکر کنم باید برم دکتر :|
........
وه که نمیشود خیال تو ازم جدا
وه که نمیشوم از این بلا دگر جدا
دیروز که از خواب بیدار شدم از از بس کلافه بودم این یه بیت نمیدونم از کجا افتاد سر زبونم :|
فکر کنم دارم شاعر میشم :)
......
فردا کلاس سه تار:)
الان دارم چوب یه مشاوره اشتباه که هفت هشت سال پیش گرفتمو میخورم :(
اگه بدونی چقدر درد داره :|
چقدر بده که کسی نباشه که بتونی باهاش حرف بزنی :|
...................
خیلی بده تموم امید ادم نا امید بشه:|
.......
...........
تا الان نشده از خدا چیزی بخوام و بهم نده
چند ماهه گرفتارم ازش یه چیز میخوام هرچی دعا میکنم هرچی ... انگار نه انگار
بد گیر افتادم :|
حکمتشو نمیدونم ولی در دارم میسوزم :|
.........
حالم خیلی بده
خیلی
این طوری پیش بره دیگه سر کارم نمیتونم برم :|
دستام سر کار میلرزه:|
.....
اگه دلتون لرزید سیمتون به اون بالاها وصل شد مارو یادتون نره که خیلی محتاجم
چند وقت پیش یه همکارامون یه حلقه برا خودش سفارش داد
چون سنش بالا بود و اصلا اهله حلقه دست کردن نبود و با هم خیلی دوستیم علتشو پرسیدم گفتبعضی خانمها که مریضن میاند در مغازه ببینند حلقه دستمه خودشون راهشونو میگیرند میرند
خلاصه
امروز حلقش اماده شد زنگش زدم بیاد بگیره
وقتی امد گفت تاریخ ازدواجمونو توش بنویس تاریخ عقدشونو نوشتم 23.3.73 نمیدونم سره چی شد تاریخ عروسیشونم گفت
من مطمئنم که تاریخ تاریخ تولد بچه هاشم یادشه
تو زمونه ای که تقریبا تموم انسان ها دنبال پول شهوت و..... هستند
و خیلی چیزا دیگه براشون معنی نداره خیلی از این رفتارش خوشم امد ارزشه نوشتنو داشت
بعضی وقتها ادم یه کار اشتباهی انجام میده خب قبول باید تاوانشم پس بده
به قول قدیمیا هرکی خربزه میخوره پایه لرزشم میشینه
یه وقتایی هم هست ادم باید تاوانه اشتباهات یکی دیگه رو پس بده این خیلی درد داره :|
..........
یه دوستی داشتم پنج شش سال بود سه تار میزد دیگه حرفه ای شده بود
سه ماه پیش تو نت دیدمش
گفتم چکار میکنی هنوز ساز میزنی یا نه
گفت نه دستم رفته تویه دستگاه و انگشته سبابم قطع شده دیگه نمیتونم بزنم
اینقدر ناراحت شدم که خدا میدونه
دیروز از یه دوستان فهمیدم که دوباره رفته کلاس موسیقی و اینبار کمانچه
خیلی خوشحال شدم
امید وارم که تو کارش موفق باشه :)
به این میگن امید و پشته کار و علاقه :)