چند روز پیش صبح اینقدر حالم بد بود که نتونستم برم سر کار 

تا ظهر گوشیم کلی زنگ خورد ولی اصلا برام مهم نبود بی خیالش شدم :|

بعد ظهر که رفتم کارگاه کلی دوستام امدند سراغم گفتندصبح کجا بودی؟  نگرانت شدیم

دوستم که تهران درس میخونه نمیدونم از کجا فهمیده زنگ زد بهم میگه اگه حال احوالت خوب نیست

بیا چند روزی اینجا با هم بریم گردش و.....

دوستان خوب اینطور وقتا خودشونو نشون میدند 

......

تصمیم گرفتم زندگی کنم زندگی