امروز صبح دو تا پیامک داشتم یکی از طرف بانک ملت یکی همراه اول تولدمو تبریک گفته بودند:)

بانک فقط بانک ملت 

همراهم فقط همراه اول:)

امروز جاتون خالی باز رفتیم کوه 

همیشه حسرت اینایی میخوردم که تو شمال زندگی میکنند اخه کوهاشون سبز چشمه هاشون پر ابه خوشگله ولی امروز نظرم عوض شد یه جایی رفتیم اصلا سبز نبود ولی خیلی خوشکل بود  خیلی چشم نواز  بود 

 چشمش ابی مداشت ولی خیلی با صفا بود  از دو هفته پیش که برف امده بود هنوز رو که هاش برف بود من هر چی بگم خوشگل بود کم گفتم فقط جاتون خالی :)

.......

یه جمله خوندم  خیلی قشنگ بود  گفتم برا شما بنویسم 

خداوند امید قهرمانان هست  نه دلیل تنبلها  

البته دقیقا همین نبود ولی مضمونش این بود :دی

......

دیشب رفتم ارایشگاه دوباره چهرمان به ادمیت نزدیگ شد :)

در  مغازه یه همکارا بودم یه دختر خانمی با مادرش امدند تو مغازه از مشتریا همکارمون بودند معلوم بود خانواده خوبی هستند وقتی  رفتن بهش گفتم شمارشونو بده بدم مامانم گفت باشه برات میارم امروز که ازش خبر گرفتم شماره رو نداد گفت بهم نمیخورید  اکه میگفت نمیدم اینقدر نمیسوختم  مثل فوش بود برام  دفعه دچندمه این جمله رو میشنوم  دفعه قبلی یه دوستام رفته بود خواستگاری از دختره خوشش نیومده بود امد شرایط دختره رو به من گفت من خوشم امد گفتم خب شمارشونو برام میاری  گفت باشه وقتی دیدمش باباش نداده بود همین جمله رو بهانه کرده بود فکر کنم کلا هیچ کی به ما نمیخوره نیست کلا کلاسمون خیلی بالاست :)  

خدایا تا الان خودت همه چیزو عالی درست کردی از این به بعدم  میدونم همه چیزو عالی ردیف میکنی 

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کتاب خونه ای که شبها بعد کار میرم تو یه مسجده که همجوارش یه پایگاه بسیجه امشب این بسیجیا  اینقدر وسط این حیاط مسجد صدا در اوردند که فکر کنم به جا پایگاه  بسیج از تویه طویله در امدند کلی بچه که فرماندشونم یه بچه بود :/

........

خدایا......