شبی دوساعت کتاب خونه میرم  از زبان شروع کردم  شبی دوساعت  زبان میخونم به شش شب یه خودکار تموم کردم :) مصرف بالاست

شبا ساعت یازه میام خونه همه خوابند  من میام از خواب میپرند  :( 

موندم اینا چطور اینقدر میتونند  بخوابند ظهرا دو ساعت شبها 10تا8صبح  اصن یه وضی 

دیگه اینکه چند روزه میخواستم برم ارایشگاه نرسیدم موهایه صورتمم  رشد کرده اصن مثل جنگلیا شدم :)

خب دیگه هم خبری نیست پجز سلامتی 

دوستون دارم 

فعلا:)

صبح چند روز قبل اربعین دوتا خانم امدند در خونمون من رفتم دمه در با مامانم کار داشتند چون خواب بود گفتم نیستش یکیشون گفت نذر دارم اقایه فلانی رو بیارم هر جا روضه هست یک روز نیم ساعت چهل دقیقه  سخنرانی کنند مردم خسته شدند از این حرفایه تکراری من شماره مامانمو دادم  گفتم من در جریان کارا نیستم با مادرم هماهنگ کنید البته  همون موقع که اسم طرفو گفت فهمیدم نیتشون چیه ولی از چیزی که تو ذهنم بود به مادرم نگفتم  ظهر که امدم خونه  از مادرم قضیه رو جویا شدم گفت تماس گرفتند از  حرف هایه اون خانم فهمیده بود که ایشون میخواند برا انتخابات مجلس کاندید بشند و هدفشون چیزه دیگریه برا همینمون عذرشونو  خواسته بود  به من گفت اگهنیتشون خالص بود حتما براشون وقت خالی میذاشتم  

کیا چطور میخواند برند مجلس :/

........

خدایا برا تو که کار نداره یه خانم خوبم قسمت ما بکن :)

ارامشی که خیلی وقته دنبالشم تو کتاب خونه پیداش کردم :)

شنبه شب نتونستم برم از پریشب شروع کردم برم  یکم استرس داشتم بعد چند سال ولی حسه خیلی خوبی داشتم  ذهنم خیلی اروم شده بود  کاش میشد کار زندگیمو رها کنم فقط درس بخونم همیشه برداشتمن اولین قدم خیلی سخته دور تا دورم پر پسرایی بود که مثل چند سال پیشه خودم بودند کاش قدر لحظاتشونو بدونند که تکرار نشدنیه

یه روز یه جمله شنیدم  خیلی برام تاثیر گذار بود مثلا تو موسیقی مثلا تو حرفه ای که امروز کارمه و.....

کسی که یک کوه را جابه جا میکند از سنگ ریزه هایه پایه کوه کارشو شروع کرده

به تمام هدف ها تو زندگی میشه رسید فقط باید یاد بگیری که خسته نشی که پشته کار داشته باشی

......

داداشم امسال رفت کربلا کاراش افتاد رو دوش من

یه بابایی امروز زنگ زد رو گوشیش سلام احوال پرسی کرد وقتی فهمید نیست لحنش عوض شد هزار تا بد بیراه به امام حسین داداش ما که زاعرش بود گفت که چرا چک منو راه ننداخته   من اصلا پشته گوشی خشکم زده بود گفتم قضیه چیه گفت یه چک از داداشت دارم پول نشده مبلغشو پرسیدم یه خورده ای حساب دادشم کسری داشت گفتم ظهر برو بگیر از تو یه حسابا دیگش پولو ریختم به این حسابش قضیش حل شد

ولی چیزی که منو خیلی ناراحت کرد و بعد این که چکش پاس شد زنگ زدم بهش گفتم  این بود چرا همه چیزو بهم ربط میدیم  یعنی چی به امام حسین  کربلا اینا دریوری میگی اقا این رفته مسافرت چه فرقی میکنه فکر کن رفته شمال هیچی نگفت

نمیدونم چرا وقتی یه ادم نماز خون یه گناهی خطایی میکنه میگن ببین این نماز خونه این طوریه پس همشون این طورین و....

این قاضوتا منو خیلی میسوزنه مخصوصا که  من خودم ادمه مقیدیم خدا نکنه یه اشتباهی بکنیم  انگار امام معصوم  عمل حروم مرتکب شده

بابا هر ادمی خطا میکنه اشتباه میکنه چرا ربطش میدیم به قضایا دیگه :|

......

ابگرم کنمون خراب شده بود  تعمیر کار اوردیم

وقتی درشو باز کرد یه نعل اسب رو شعله پخش کنش بود که روش کلی چیز نوشته بودن

من در این باره هیچی ندارم بگم :|


امروز به خوبی شروع کردم امیدوارم این حس خوب تا اخر هفته همراهم باشه :)

دیگه رژیمو گذاشتم کنار:دی

این چند وقت دیگه که پیشه مادرم زندگی میکنم  دوست ندارم ناراحتش کنم

عجیب دوست داره مثلا من روزی یه قابلامه غذا بخورم سلامتی این طوری میبینه :دی

طرز فکرش اینه چاره چیست ؟ اینم یه جور دوست داشتنه :دی

در نظرش من با دویست کیلو وزن از جلوش رد بشم سالم ترم تا رو حساب خودم رو فرم باشم

...........

اگه خدا قبول کنه از امشب میرم کتاب خونه درس بخونم :)

...

طبق  دیده ها و شنیده هایه موثق امنیت عراق الان 90 درصدش دسته ایرانه مخصوصا روز اربعین پارسال من خودم ده تا گروه

پاسدار دیدم که میون مردم با لباس ساده  مراقب اطراف بودند

اونوقت هزار زائر باید چندیدن روز پشته مرز بمونند تا دستگاهشون بیاد ویزا صادر بشه

هزاران تن مال التجاره تجار ما پشت مرز باشه و از ورودشون به عراق جلو گیری بشه

این چه قدرتیه که اینا ازش دم میزنند  ؟ تا کی مردم ما باید این همه تحقیر بشند ؟

حرصم از این احمق هایهی  در میاد  که حاضر نیستند یکم فکر کنند فقط بلدند با حرفهایه مفت از افکار مزخرفشون دفاع کنند

...........

یه فامیلی داریم بعد شصست سال زندگیه مشترک طلاق گرفتند

یعنی من هنوز دهنم بازه