سلام 

خواستم بگم 

حاله همه ما خوب است ولی شما باور نکنید 

:/

بی خیال 

.....

درسام مونده کارم زیاد شده  

بی حس حال خوصلم 

اصن یه وضع اسف ناکی به زور خودمو میکشم 

ولی خوبه که راحت دلم خوش میشه میخندم :)

........

ستارم صداش عالی شده روزی یک ساعت ساز تمرین میکنم :)

قول داده بودم اخر پارسال یه کلیپ صوتی از خودم بزارم ولی شرمنده  نت ندارم :)

.....

وقتی میبینم وضع مردم اینقدر بده حالم میگیره 

من که یعنی مسلمونم میبینم اینطور به اسم اسلام دارند به مردم ظلم  میکنند از هر چی دینه زده میشم دیگه

وای به غیر مسلمونا 

......

یادتونه یه روز نوشته بودم میخوام یه کار کنم که یه درامد مادام العمرو خوب گیرم میاد

میخواستم همه اموالی که از پدرم بهم رسیده بفروشم یه مغازه تو بازار بخرم بدم کرایه ولی نشد 

دادا به حرفایی که زد عمل نکرد  البته بهشم حق میدم 

بیخیال حالا واسه دوران تحصیل یه زمین دارم میخوام گاراژش کنم بدم کرایه که به پیسی نخورم :)

برام دعا کنید :)


یه بار به دنیا میایم یه بار بچه ایم یه بار نو جوانیم یهبار جوانیم یه بار میانسالیم یه بار سالمند میشیم ویه بارم بیشتر نمیتونیم بمیریم :دی

جالبه نه ؟

اگه ادما هر روز که از خواب بیدار میشدند به این دید نگاه میکردند به زندگیشون مسلما خیلی رنج هارو تحمل نمیکردند و بیشتر به فکره زندگی کردن بودند تا زندگی ساختن 

چند روز پیش یه بحثی بین منو دوستم انجام شد که نتیجه بر این شد که دیگه لاتیم چت کنیم و تین قضیه از نظر اون خیلی جدی گرفته شده یعنی یه کلمه فارسی نمینویسه میاد در عرض یه دقیقه ده خط مینویسه میره من یه ساعت ترجمه میکنم جواب میدم دوباره میاد روز از نو :دی

یه دوست خوب میتونه زندگیه ادمو متحول کنه 

.....

استادم سیم هایه ستارمو عوض کرده اینقدر صداش خوب شده ادم کیفشو میکنه :)

یه همکارامون ورشکست شده یعنی یه دهتا پله رفته زیر صفر 

یه بار پسرش امده بود تو کارگاه یه جوری خودشو گرفته بود و حرف میزد  من که قبلا نمیشناختمش فهمیدم پسر اینه موندم حالا قیافش چطوریه!!!!

......

نزدیکه دو ساله هر روز از یه نسیرر میرم کارگاه حالا چند وقته صبحا که میرم کارگاه دوتا مامور واستادن موتور میگیرن منم همش دور میزنم کل مسیر یه طرفه برمیگردم فرار میکنم البته نه به این راحتی که گفتم :دی

حالا دقیقا دو هفتس هر روز که با موتور از خونه میام بیرون میگم خب امروز یادم باشه از اونور نرم 

دو دقیقا بعد چشمامو باز میکنم میبینم جلو مامورام :/

.......

بچه خواهرم سوم راهنماییه تو تیز هوشان امشب گفت دایی چند تا مشکل ریاضی دارم کمکم میکنی مام بادی به قپ قپ انداختیم گفتیم اره بیار 

چشمتون روز بد نبینه همین که یه مساله ها رو نشونم داد عین تایری که سوراخ شده باشه بادمون خالی شد وا رفتیم :دی

دیگه یکم سرمو خاروندم آ گفتم دای مسئله سخته زمان کم ودر اینقال نگنجد :دی

خلاصه خویشتن را از شر ضایع شدن رهانیدیم :))))

خیلی  با لحجه نوشتم نه ؟:))))

.......

کثیف ترین دوست داشتن 

دوست داشتن از سر نیازه :/


دیشب بعد چند ماه رفتم باشگاه دوستم 

چند ماه قبل عید سالن تحویل داد ولی از دیشب دوباره شروع کرد 

خیلی خوب بود :)

........

بعد عیدا همیشه سرمون خلوت میشد عجیب امسال شلوغ شد  نه به درسم میرسم نه سه تارم :/

البته فکر کنم خودمم یکم تنبل شدم :)