از خانوادم خوشم نمیاد 

ولی چند روز که تو باغ باشم دلم براشون تنگ میشه میام خونه پیششون 

وقتیم میام خونه دیگه نمیتونم برم باغ سر درسام 

بده اینطوری خیلی بده 

......

امشب اخبار درباره فساد جنسی در کلیسایی در المان میگفت خبرنگار جوری گزارش درست کرده بود که انگار همه افراد مذهبی کلیسا اینکارن 

نمیدونم چرا یه دفعه یاد اون قران خونی افتادم که به دانش اموزاش تجاوز میکرد 

اخر بارم هیچ کاریش نکردند 

مطمینن اگه عدالتی درکار بود یا اگه همشون دست به دست هم نبودند محاکمه میشد مثل خیلی از ادمایه دیگه 

تعجب میکنم با این همه بی عدالتی هنوز هست احمقایی که این نمایش مسخره رو اسلام حقیقی میبینند

وقتی میخواستم کانون ثبت نام کنم  با چند نفر مشورت کردم همشون میگفتند تحقیق کن یه پشتیبان خوب انتخاب کن ولی خب از کجا باید تحقیق میکردم 

دیگه خودشون یه نفرو برام گذاشته بودند 

امروز رفتم پیشش 

وقتی فهمید چند سالمه کلی با هم خندیدیم 

چند سالی از خودم کوچکتر بود ولی پخته  بود خیلی کیفشو کردم 

کلی انرژی گرفتم ازمون بعدی کولاک میکنم :)

وقتی میبینم مردم اینقدر سخت زندگی میکنند 

ارامش نسبی هم که دارم  زهر مارم میشه

خدایا بهم توانی بده تا بتونم  خدمتی بکنم 

امروز واسه کسب تجربه در کنکور شرکت کردم 

واقعا مفید بود واقعا مفید بود

بگم استرس نداشتم دروغ گفتم ولی خیلی کم بود همشم دلیلش این بود که زود رفتم سر ازمون چهل دقیقه اضافی رو صندلی نشستم 

به سوالا زیادی نتونستم جواب بودم ولی خب تجربه مفیدی بود 

از فردا  تلاشمو ده برابر میکنم دیگه هیچکس هیچ چی برام مهم نیست 

اگه دوستمم زیاد مزاحم درسخوندنم شد رهاش میکنم 

دیگه هیچی برام لذت نداره 

فقط میخوام سال دیگه کنکور عالی بدم 

این تنها لذتیه که میتونم داشته باشم 

.....

امروز بعد ظهرو  یه مستند به اسم ازادی درباره پرندگان مهاجری که از جاهایه مختلف دنیا مهاجرت میکنند و در مسیر از طبیت فریدون کنار و اون اطراف عبور میکنند  تلوزیون خودمون نشون میداد 

کلا محیط زیست شکار چیا همه همه دست به دست هم داده بود تا نسل اینارو منقرض کنند اگه این مستندو ببینید به راستی این حرفم پی میبرید 

جالبیش اینه هیچ کدوم مسئولین در سطح بالاتر  برایه جلوگیری از اینکار اقدام نکرده بود یه مشت دزد اشغال شدند هرکسی در حد اندازه خودش داره جیبشو پر میکنه و فراد میکنه

طور هوایی میبستند صد تا دویستا پرنده رو یه دفعه میگرفتند 

پرنده هایی کوچیک شاید هرکدوم نیم کیلو به زور گوشت داشت ادم دلش میسوخت 

ادمایه پول داریم بودند حالا اگه ادم خاکبرسری بودند و به نون شب محتاج ادم مشکلی نداشت ولی برا تفریح میکشتند ادم قلبش به درد می امد 

از قیافه هاشون معلوم بود چه عوضیایی بودند 

با یه پیره مردی از همون اهالی صحبت میکرد 

پیره مرده میگفت اینکار از نسل ها قبل ما انجام میشد ولی اگه اجداد ما میخواستند مثل الان شکار کنند تا الان نسل پرنده ها منقرض شده بود 

همون موقع محلیا جلوشو گرفتن نلاشتن حرف بزنه 

اگه من اونجا زندگی میکردم کاری با تک به تکشون میکردم هوس شکار به سرشون نزنه 

مفت خورایه عوضی 


وقتی حالم بده 

اینجا نوشتن ارومم میکنه ولی اینکه مثلا یکی میاد میخونه و باعث بشه کمترین حس بدی درونش ایجاد بشه 

نوشتنو سخت میکنه