.....

اول بگم اندازه یه دنیا دلم براتون تنگ شده بود و میخواستم یه متن بنویسم ولی خب حسش نبود یعنی چیز خاصی برایه گفتن نبود 

نه که الانم باشه ولی خب دلم تنگ شده بود 

چکار میکردم ؟:)



یسری برنامه تو تلوزیون میزاره از دستاوردهایه انقلاب و خیانت هایه شاهنشاه اریا مهر 

یکی از این خیانتا کم کردن حق اب رود هیرمند به 25درصد در دوران شاهنشاه بود که این سهم بیست پنج درصدی تا ده سال بعد انقلابم بود و الان کلا بسته شده و هزاران نفر از اهالیه اون مناطق که عمده شغلشون کشاورزی بوده از فرط خشکسالی الان یا قاچاقچی شدند یا مهاجرت کردند و تالاب هامون به کلی نابود شده و فاجعه زیست محیط بزرگی رخ داده 

اصلا ادم میمونه این گه خوریا رو چطوری روشون میشه بیاند تو تلوزیون بگند یا اون بسیجیه احمق  چطوری میشه با دیدن این چرندیات لذت میبره 

اینا چطور ادعایه قدرت میکنند وقتی نمیتونند از یه کشور مثل افغانستان حق اب ایران رو بگیرند بنده دست شویی کردم تو اون ابر قدرتیتون

یکی از سودمندی هایه سد اینه که آب رو تو فصل هایه پر بارش ذخیره میکند و در فصل هایه خشک سالی اون اب ذخیره شده رو آزاد میکنند تا کشاورزان بی آب نمانند حالا یه عده بی شعور احمق بعد کلی بارش زمستانی  اب سد رو باز کردند

اخه این اب تو این بازه زمانی چه بدرد کشاورز میخوره ؟ 

این ابو میذاشتید وسط  تابستون ازاد میکردید :/

اخه الان؟

پام تو جاخونه پیچ خورد 

دورشو سفت بستم که تکون نخوره 

با یه قیافه زیر خاکی با لباس هایه راحتی  با یه جفت دمپایی پلاستیکی تابه تا امدم لنگون لنگون رفتم تو صف نونوایی نون بخرم 

یه دفعه صدا اشنا به گوشم خورد برگشتم دیدم دامادمونه 

سلام حال احوال کردیم گفت پات شده شرح ماوقع که دادم گفت کنار جاخونت یه دوتا جاخونه دارم کسی مشتری داشتی بفرس  خدافظی کردیم  چند متری دور نشده بودم که یه اقایی  که معلوم بود صدامونو شنیده رو به من گفت زمین داری بفروشی 

گفتم من نه ولی ایشون دارند و اشاره کردم به دامادمون 

گفت هان پس هیچی 

خندیدم گفتم این مارو با این وضع دید فکر کرد هالوییم و میتونه سرمون کلاه بزاره وقتی دامادمونو دید فهمید این از خودش پدر سوخته تره دیگه هیچی نگفت

با یه خمچین مردمی داریم زندگی میکنیم :))



.....

عمو شدم عمو شدم  عموشدم عمو شدم : ))))