اگه یادتون باشه و خونده باشید :)

تو وبه قبلیم درباره یه  همکارام نوشته بودم که با پدر بزرگش سره یه مسئله جزئی  دعوا کرده بود

پدر بزرگش  چندیدن بار برایه اشتی کردن قدم  برداشته بود ولی این  ادمه کینه ای اصلا محل نمیداد خیلی  حرکاتش حرفاش زشت بود 

چند بار پدر بزرگش اینو دعوت کرده بود خونشون نرفته بود  چند بار امده بود خونشون این  بهشون محل نداده بود

تا اینکه   چند وقت پیش میخواست خونه بخره  زنگ زد به  پدر بزرگش بردش پایه معامله

پدر بزرگشم  بعد اینکه کلی براش تخفیف گرفته بود یه مبلغ هنگفتیش هم  تقبل کرده بود

من هیچی ندارم بگم :|

.....

طی یه عملیت انتحاری از تویه کل گروهایی که تو شبکه هایه اجتماعی عضو بودم امدم بیرون

روزی چند ساعت وقتمو میگرفت  هیچ سودیم نداشت

تصمیم گرفتم این اوقات رو فقط فقط برا ساز زدن سرمایه گذاری کنم :)

.....

حدودا سه هفته ای میشه میرم باشگاه امادگی جسمانی

اینقدر تو روحیم تاثیر مثبت داشته :)

اصلا ادمو زنده میکنه :)

........

چند روزی  کل خانوده رفته بودند مسافرت  و من تو خونه تنها بودم

ارامشی که تو این چند روز داشتم تو کل زندگیم نداشتم

خونم که تموم شد حتما زندگی مجردی رو هرچند کم تجربه میکنم :)

.....

یعنی دیگه به هیچ کی نمیشه اعتماد کرد

دیروز  با یه اقوام نزدیک میخواستم معامعاله ای بکنم

گفتم ببر قیمت کن   قبولت دارم مبلغش هرچی باشه  ازت میخرم

وقتی داشت پشته تلفن قضیه رو شرح میداد به لحن حرف زدنش شک کردم گفتم بعد ظهر خبرشو بهت میدم

ظهر که زنگ زدم به چندجا قیمت گرفتم  تقریبا سه برابر  قیمت اصلی میخواست بهم بفروشه

یه همچین ادمایه خوبی هستیم ما :|

.....

از ابی خوشم  نمیادم ولی این ترانشو خیلی دوست دارم

نمیدونم شاید قبلا هم نوشته باشمش ولی ارزش دوبار نوشته شدن رو داره :)

من این روزها یه حاله دیگه ای دارم

همیشه هیچ وقت اینطور نبودم


همیشه نیمه خالیه لیوان رو میدیدم

به فکره نیم هایه پر نبودم


همیشه فکر میکردم زمین پسته

خداروسویه قبله میشه پیدا کرد


همین دیروز سمته این هوالی بود

یکی در زد خدا رفت درو وا کرد


بیست دقیقه وقت گذاشتم نوشتم کلید ارسال رو که زدم همش پرید :|

دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی

ز کدام باده ساقی به من خراب دادی


دل عالمی ز جا شد چه نقاب بر گشودی

دو جهان به هم بر آمد چه به زلف تاب دادی


در خرمی گشودی چو جمال خود نمودی

ره درد و غم ببستی چو شراب ناب دادی


همه کس نصیب دارد ز نشاط و شادی اما

به من غریب مسکین غم بی‌حساب دادی


ز لب شکر فروشت دل “فیض” خواست کامی

نه اجابتی نمودی نه مرا جواب دادی


همیشه که قرار نیست پشت هر حرفی هر عملی یه نکته  مخفی و فوق العاده  بد نهفته باشه 

اگه قرار باشه که ما هر برداشتی خودمون خواستیم  از حرف طرفمون بکنیم  و خودمون حکم  ببریمو اجرا کنیم

که زندگیمون زهر مار میشه

ادمایه زرنگ  و باهوش وقتی یه چیزیو میشنوند تا وقتی که کامل از مقصود  طرفشون مطلع نشدند هیچ عکس العملی نشون نمیدند 

بگذریم که اصلا خیلی وقتا با اینکه مقصودم میفهمند باز هم سکوت میکنند  ندید میگیرندش که این نشان از بزرگیشونه

هرچی میخوام بنویسم  فورا یه چیز دیگه میاد تو ذهنم که مورد اولو نقض میکنه

این چند خطم ده بار نوشتم پاک کردم تا این شد :|

کاش تونسته باشم منظورمو برسونم

.......

با اینکه دستپخته خواهر بزرگم بهتره تا مامانم

ولی من عاشق دستپخته مامانمم

چون با عشق   کارشو انجام میده

دلم میخواست اپ کنم ولی چیزی برایه گفتن نداشتم :)

فقط امدم بگم دلم براتون تنگ شده بود

و بیادتون هستنم

دوستانه مجازیه خودم