فکر میکنم پار سال بود یه ماه تمام همه مغازه طلا فروشیا شهمرمون بدلیل اعتراص به قانون  مالیات بر ارزش افزوده  اعتصاب کردند اخر ماه یک جلسه تو مسجد بازار برگزار شد با حضور تمام طلافروشا و فرماندار شهرمون برگزار شد جلسه که شروع شد فرماندار شرو ع به سخنرانی کرد  :در تمام دنیا این قانون اجرا میشه و...

تو جمعمون یه پیر مرددانا دنیا دیده ای بود که مقامش دستیار ریس صنف بودخود رییس صنف که اصلا بلد نبود حرف بزنه  این پیر مرد هر چی اقایه فرماندار گفت جوابشو کامل  و قانع کننده داد اخر بار فرماندار تو بحث کم اورد جلسه رو ترک کرد متاسفانه این اعتصاب بدلیل طمع بعضی همکارا بی نتیجه موند رفتند مغازه هاشونو باز کردند اینم بگم چوب کارشونم خوردند واسشون امسال کمتر از30میلیون تومن مالیات مبریدند بگذریم  همه  گفتیم واسه انتخابات صنفی دوره بعد فقط به این رای میدیم این میتونه از ما دفاع کنه  گذشت زمان انتخابات شد ایشونم ثبت نام کردند ولی  در عین ناباوری ما  رد صلاحیت شد 

شما خودتون قضاوت کنید وقتی انتخابات یه صنف اونم تو یه شهر کوچیک اینقدر تحت کنترل نظارته دیگه  انتخاباتی مثل انتخاب مجلس تو چه وضعیه !چقدر مراقبن یه نفر کار درست راه پیدا نکنه  

در اخرم نتیجش میشه اون گوساله ای که وسط صحن علنی مجلس به وزیر امور خارجه کشورمون  اونطوری میگه 

البته ما تویه مملکت اسلامی زیز نظر نایب امام زمانو با ازادی رفاه کامل  زندگی میکنیم و همین مارو بسه 

......

فردا صبح کوه نوردی  بعدم پا چشمه صبحانه :)


دیشب همه امده بودند خونمون یه بچه خواهر دارمیه سال از من بزرگ تره  اینقدر ارایش کرده بود  اصن زشت شده بود یه وضعی اصلا نگفتنی 

واقعا  این کارو نمیفهمم واقعا اینا با این چهره هایه مصنوعی فکر میکنند  زیبا میشند؟

......

صبح با پسر خواهرم رفتیم دوچرخه سواری نیمه راه دوچرخش پنجر شد وضعیتمون تبدیل شد به پیاده روی:دی نیم ساعت راه رفته رو تو یه ساعت بر گشتیم :)

........

اخبار 20.30رو قبلا  دوست داشتم اخبارش جالب بود 

ولی جدیدا خیلی بدرد نخور شده امشب  دیگه حالمو بهم زد 

یه گزارش درباره 170شهید غواص پخش کردند  اخرشم گفتند انها رفتند تا راه نفوذ بسته بشه 

یکی نیست بگه بی شرفا انوقت که هزاران میلیارد تومن بیتالمال رو خوردند شهدا چیزی  نگفتند 

انوقت که اجناس بیخودشون رو  (که  هر روز بیشتر سلامت مردم به خطر میندازه و مردمم  بنا به شرایط چاره ای جز استفاده ندارند) به خورد مردم میدند شهدا چیزی نگفتند 

وقتی تمام ارگانامون پر شده از فساد رشوه پارتی بازی شهدا چیزی نگفتند 

اونوقت که به جوونا مردم تو زندانا تجاوز شد هزار هزارشونو معلوم نشد چطور شدنو شهدا چیزی نگفتند 

اونوقت که  سن  فحشا تن فروشی به 14سال رسید شهدا چیزی نگفتند

اونوقت که تمام ارمان ها ارزشهایی که براش جونشون رو دادند به باد رفت هیچی کی از شهدا چیزی نگفت

حالا که یکی خلاف نظرتون قدم برداشته اونم واسه مردم خیانت کار شد!  حالا که یکی داره منافعتونو نابود میکنه پایمال کننده خون و راه شهدا شد ! 

چطور به وقتش به عراقیا که هشت نابود کردند کشورمونو کمک کردیم و میکنیم ولی  این شد خیانت ؟ 

گوساله ها 37 ساله داریم با امریکا میجنگیم به کجا رسیدیم  جز اینکه رور به روز وضعمون داره بدتر میشه 

وسط جنگ دشمن از مولا شمشیرشو طلب کرد مولا درخواستشو اجابت کرد چنان تاثیری رویه اون فرد گذاشت که درجا مسلمان شد 

حالا وزیر امور خارجه جواب سلام ریس جمهور امریکا رو داده شده خائن وطن فروش 

ما فقط باید امریکا رو با اسرائیل با خاک یکی کنیم

مردم با سیلی صورتاشونو سرخ میکنند تا کسی از دلشون با خبر نشه !این چه وضعشه؟ 

یعنی میسوزم میبینم اینطور تا از جناره هاشونم استفاده میکنند و بیشتر میسوزم  وقتی میبینم یه خرایی پیدا میشن که خام این حرفا میشند در نظر من   اینا خیانت کار واقعی به خون شهدان 

ما در دینمون داریم یک دقیقه فکر بهتره تا هفتاد سال عبادت 

فکر کن 

خط اخر مخاطب خاص داشت

........

سریه دوم سریال درحاشیه  ساخته شد امشب تبلیغاشو نشون داد خیلی خنده دار بود کاش این دفعه واسشون بامبول درست نکنند 

.........

 میدونم با خوندن دردام حال خوبی بهتون دست نمیده 

برا همین تصمیم گرفتم دردامو  خصوصی کنم 

اگه  رمز خواستین بگین تا  تقدیم کنم 

..........

خدایا من جز برایه تو نه قدم برداشتم نه بر میدارم 

خدایا  میدونم واسه رسیدن به اهدافم کمکم میکنی 

دمت گرم


زمستونا یه قسمت خیلی کوچیک حدود  اندازه سه تا موزاییک  رو حیاطمون گذاشتیم برا پرنده ها ته مونده غذا ها  یا نون خشک براشون میریزیم اونجا میاند نوشه جان میکنند:)

اوایل تعدادشون کم بود ولی الان بعضی وقتها به صد تا هم میرسند :) 

خیلی قشنگه نت ندارم وگرنه عکسشو تینستا میذاشتم 

مدیر قبلی کتاب خونه همون دوستم بود که قبلا نوشتم تو سن سی  چند سالگی با یه خانم وکیل ازدواج کرد

خیلی مرد درشت هیکل با جذبه ای بود کلا همه ازش حساب میبردند 

با مسئولین مسجد به مشکل بر میخوره عوضش میکنند الان یه اقایه دکتر مسنی  رو گذاشتند مسئول هیچ کسم حرف اینو نمیخونه ازش حساب نمیبره کلی جوون کله شق که هر کدوم میخواند حرف خودشونو به کرسی بنشونند 

نتیجش مبشه دعوا 

امشب دیگه نیم ساعت درس خوندیم چندتاشون دعواشون شد یکیشون لامپا رو خاموش کرد به چهل نفر گفت کتاب خونه تعطیل اقایه مسئولم  که  اصلا  رو هوا بود 

نمیدونست چکار کنه همه چیز ریخت بهم 

اگه این طور پیش بره علی رقم میل باطنیم فکر کنم باید بیام خونه درس بخونم

........