مردم ما به چه وضعی افتادند که دارند بخاری گازیاشونو جمع میکننید بخاری نفتی میذارند چون هزینش کمتره 

مایی که دومین دارنده گاز جهانیم 

یه شعری بود خیلی وقت پیش خوندم یکم بی ادبیه ببخشید ولی مصداق وضع ماست  

مردمی که برایه مفت خوری انقلاب کنند 

به شکر خوری می افتند 

البته جایه شکر یه کلمه دیگه بود.

.....

امروز رفتم پیش یه پیرمردی که کارگاه تراش کاری داشت 

کارم که تموم صد گفتم من همیشه میتم پیش خودت کارت تمیزه گفت قدمت به چشم 

اگه مردمم بچها هستند کارتو انجام بدند 

برام جالب بود خیلی راحت درباره مرگ حرف میزد

....

حالم از سریال کیمیا بهم میخوره 

اگه نمیگفتم تو گلوم میموند یعنی کسیو ندیدم خوشش امده باشه

بیت المالو چطوری حروم میکنند

......

امشب دوباره خیلی اتفاقی  تو  برنامه جیونگی  نشستم پایه مصاحبه اقایه جعفری جوزانی 

چقدر زیبا حرف میزد 

یه تکه کلامش این بود که اگه خدا تورو اینجا بدنیا اورد میخواست که واستی اینجا رو اباد کنی نه اینکه پاشی بری اونور دنیا بعدشم وضع اونور بکوبی تو سر اینوریا

.......



چیزی برایه گفتن ندارم فقط چون خیلی وقت بود اپ نکرده بودم و

دلم براتون تنگ شده بود 

اپ کردم:)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خواهرم تو دانشگاه یه استاد داره هم وکیلند هم نویسند 

سر کلاس بهشون گفته بهم نگید استاد با فامیلم صدام کنید 

اونوقت مام به یه ارزن سواد خدا هم بنده نیستی

.....

یکی از دوستام دوسال پیش بود فکر کنم  تعریف میکرد که همسر دوستش الان داره امریکا درس میخونه و دوستش هم قراره چند سال دیگه بره پیشش امروز فهمیدم پارسال  دختره پسره رو ولش کرده رفته واسه خودش  خیلی ناراحت شدم دلم برا پسره سوختخیلی پسره پاک خوبی بود قسمت خوب این قضیم اینه که  هم اینه که امشب پسره با همسر جدیدش امدند در کارگاه حلقه هایه نامزدیشونو بگیرند :)

جیزی که هر کس ظلم کنه جزاشو میبینه

......

داداشم یه کارگر داره 

یه مرد درشت هیکل و قوی بتازگی ازدواج کرده 

با یه خانم که شوهرشون فوت کردند و دو تا بچه دارند

اگه یه روز خواستم یه مرد مثال بزنم اینو میگم 

.....

امشب یه دقیقه روفتم رو حیاط بدنم لرزید یاد دوران خدمت افتادم چه پوستی ازم کنده شد هر شب ساعت سه میرفتم پادگان مسئول نانوایی پادگان بودم :) باید خمیر میکردم

خدارو شکر که تموم شد

امروز رفتم دبیرستان  کار داشتم  دو تا نکته توجهمو جلب کرد اول اینکه زمان ما فقط 130تا کلاس اولی داشتیم الان کل مدرسه جمع میشد 40تا دانش اموز نداشت تازه همه جا دوربین کشی داشتند کلاس کامپیوترم داشتندمدیر در عین واحد پشته میز همه کلاسا حیات رو زیر نظر داشت و یه چیز دیگه نظرم جلب کرد اخطار قطع اب بود!

......

سه هفته ای میشه نرسیدم برم کلاس سه تار 

فردا حتما میرم 

درس خوندن خیلی وقتمو میگیره نمیرسم تمرین کنم