نمیدونم چرا بقیه وبلاگا باز نمیشه://

یه کانال عضوم اینقدر خوبه   

اینقدر میخندونه ادمو 

اینقدر حرفاش حسابه 

دلم نیومدم تنهایی کیف کنم

هرکی خواستش ایدی تلگرامشو بده تا براش بفرستم

هیچ وقت هیچ چیزو جدی نگیرید 

هیچ قانون یا اصلی نیست که نشه عوضش کرد یا نشه دورش زد دیگه دست اخر نشه خریدش 

هیچ چیز جدی نگیرید 

حتی این نوشته رو

.....

دوستم تازه از هلند برگشته دیروز امد پیشم 

یه چیزایی تعریف میکرد که اصلا دهن ادم باز میموند

مگه میشه این طوریم زندگی کرد ؟ 

اصلا این سطح از تمدن و سطح فکر و برابری زن مرد تو مخیله ادم نمیگنجه 

خاک برسر خانمایی کنم که فکر میکنند تنها اسلام ارزش زن رو مقدس میدونه و این تنها راه حفظ شانشونه

.....

بسیجیه به حجاب دختر مردم گیر داده میگم شما اول وضع اقتصادی رو درست کن بقیش خود به خود درست میشه

میگه چه ربطی داره ؟

میگم ربطش اینه شما فقط از اسلام حجابشو میبینید 

یعنی تو مخ اینا دستشویی کرده بودن بیشتر جواب میداد 

اصلا حوصله نوشتن دربارشو ندارم فقط خاک برسرشون 



دلار ارزون شد خوشحال باشید 

دلار چهار تومنی شده یازده تومن خوشحال باشید خخخخخ

ساعت سه صبح بود مامانم با چشمایه گرون و حال گیج ویجی امد تو خونه و داد میزد پاشید پاشید باباتون آبرو داشت 

ما اصلا نفهمیدیم چی شده 

فقط یادمه تا یه ساعت مامانم گریه میکرد و میگفت پاشید پاشید باباتون آبرو داشت 

هرچی از خواهر برادرام میپرسیدم یعنی چی ابرو داشت منظورش چیه میگفتن نمیدونیم و همچنان پاشید پاشید باباتون آبرو داشت 

تا صبح نمیدونستیم چی شده فقط پاشید پاشید باباتون آبرو داشت 

تا صبح داداش بزرگم گفت بابا فوت کرده

امروز داشتم برا دوستم این قضیه رو تعریف میکردم هعی میپرسید  یعنی چی باباتون آبرو داشت 

گفتم نمیدونم یعنی میدونم ولی نمیدونم چی بگم 

باز پرسید 

یه لحظه یاد درموندگی اون شبم افتادم یه طوری ریختم بهم یه میخواستم پاشم یه بلایی سر دوستم بیارم 

بعد که اروم شدم و داشتم رو این قضیه فکر میکردم 

که چی باعث شد من در عرض چند ثانیه اینقدر اعصبانی بشم به این نتیجه رسیدم این قضیه یه باگه تو زندگیم که حل شدنی نیست و هر وقت بهش برسم میریزم بهم حتی الانم که دارم راجع بهش مینویسم  ریختم بهم 

شاید اگه اونشب یکی با زبون خودم باهام حرف میزدنه زبون بزرگ ترا الان اینقدر نمیریختم بهم که یه ربع از شدت ناراحتی شیقیقه هام نبض بزنه