اژدهایه 15 کیلویی از وقتی از شمال برگشتن جلویه درو میگیره میگه پول بدید تا بزارم رد بشید 

به مامانش میگم اینو از کجا یاد گرفته

میگه از عوارضیا : ))))

شاگرد آهن فروشه یه همکلاسیا دبیرستانمه 

صبحیه زنگش زدم گفتم این فاکتورو برام بفرس 

گفت باشه 

گفتم  خب حساب کتابامو بکن تصفیه کنم 

یه ربع بعد زنگ زد گفت یک نیم بدهکاری

گفتم خب شماره کارت بده 

شماره کارت خودشو داد قطع کرد 

خودم نشستم یه حساب کردم دیدم خونه پرش یه تومن دیگه بدهکار میشم 

امروز درمغازشون رفتم گفتم فکر کنم اشتباه حساب کردی. به یه حالت طلبکارانه ای برگشت  گفت تو درسشو حساب کن ببینم چطوری حساب میکنی  

حساب کردم گفتم یه تومن بدهکار میشم 

ماشین حسابو گرفت یهبار دیگم خودش حساب کرد دید درست میگم هیچی نگفت یه تومنو دادمو امدم 

حالا نتیجه به اینکه در بهترین حالت که بگیم این دوست ما سهوی اینکارو کرده هواستونو جمع کنید حتی تویه ریزه ترین کارها اگه یکم نشی بازی در بیارید یا فکر کنند ناشی هستید سرتون کلاه میرهء

یه زمانی بد میدونستم گه گریه کنم

پیش خودم میگفتم مرد که گریه نمیکنه 

بغض میکردم در حدی که هیچی نمیتونستم بگم اروم اروم  دیگه نفسم نمیتونستم بکشم 

میگذشت میگذشت 

تا اشک تو چشمام حلقه میزد؛ تویه سکوتم اروم اروم از گوشه چشمم غلط میخورد میامد رویه گونم 

ولی الان عوض شدم : )))))

دیگه توان نگه داشتنشو ندارم میرم یه جایی که کسی نباشه میشینمو یه دل سیر گریه میکنم 

اینقدر که آروم آروم بشم

....

این چند وقت تو شمال اب هوا بهم ساخته بود 

پوستم سفید خوشکل شده بود 

دو روزه برگشتم  پوست صو تم افتاب سوز شده : ))



ساعت ده و باید سه ساعت دیگه منتظر بمونم تا اتوبوس راه بیافته برگردم اصفهان 

چیزی که تو این سفر یاد گرفتم این بود هیچ وقت 

از مشکلات فرار نکنید یا حلشون کنید یا بی خیالشون بشید 

چون دنیا کوچیکتر از چیزیکه که بتونه مشکل شما تویه خودش حبس کنه 

مطمئنا دوباره بهتون برش میگردونه

گاهی همزمان  صدایه سه الی چهار اره موتوری از تو جنگل میاد 

از اعماق وجودم درد رو حس میکنم :/ 

یارو نشسته پیش من میگه خوردن گوشت خوک حرومه 

ولی بی پدر حروم زاده روزی چند تا درخت زنده رو قطع میکنه میفروشه 

میخواستم بهش بگم بی پدر این پولی که تو در میاری از گوشت خوکم حرومتره ولی نگفتم 

ترسیدم بفهمه اونکه لوش میده منم : )))