یه همکارامون چند روز پیش امد تو کارگاه گفت یه دوستام پس فردا شب عروسیشه  

امروز امد در مغازه گریش افتاده بود گفت پدر دختره عروسیو بهم زده کلا هممون جا خوردیم اخه جاهاز عروس خانمم چیده بودند اخه چرا پدر دختر عروسیو بهم ریخته؟ خیلیا همونجا حکم به جنون پدر عروس دادند

اما کاملا معلوم بود این عکس العمل یه عمل بوده بهش گفتم  خانواده دختره هم میشناسی گفت اره فامیلیم 

گفتم یه سوالی هم از اونا بکن

فرداش امد گفت پدر داماد از دختره  یواشکی پدر مادرش کاغذ گرفته بود که یه قسمت زیاده مهرمو بخشیدم  دختره هم واس اینکه زندگیش از بین نره قبول کرده بود قضیه هم لو رفته بود و.....

پسره هم حالا بعد این همه قضیه انگار  کلا دختره رو فراموش کرده دختره هم داره دق میکنه

من الان هیچ کاری با نامردی پدره بی وفایی پسره

 حال دختره عکس العمل پدرش ندارم

چیزی که منو ناراحت کرد دید کسانی که این قضیه رو میدونستن به اون دختر بود حالا نه اون دختر کل دخترایه سر زمینم  جوری در بارش حرف میزدن انگار ایدز گرفته انگار چه گناه نابخشودنی انجام داده همش میگفتن وای حالا اسم پسره روشه اگه طلاق بگیره بد بخت میشه ترش میشه دست خورده میشه  حالا هزار تا حرف براش میشه نمیدونم فلان میشه بهمان میشه :(

خاک بر سرتون کنم با این فکراتون حقتون همین بلاهایی که سرتون میاد این چه افکاریه :/

این رفیق ما میخواست بره اشتیشون بده گفتم این پسره بدرد نمیخوره  اون دخترا  واسه حفظ زندگیش همه توانشو گذاشت ولی پسره حاضر نیست  یکم خلاف  حرف نا حق باباش عمل کنه 

از نظر من  تو این قضیه دختره از پسره مرد تره 

...... 

یه خسته نباشید بگم به همه اونایی که مطلب بالاییو خوندن:))

خسته نباشی دلاور

خدا قوت پهلوان 

.....

ورزش جسم ادمو سر حال میکنه موسیقی روح ادمو 

اینا تجربسا دسته کم نگیرید:))

..... 

قرار بریم مسافرت

جاده هایه شمال محاله یادم بره 

اون همه شور حال محاله یادم بره :)

جایه همتونو خالی میکنم:)

فعلا:*

نظرات 7 + ارسال نظر

تعجبم رو برانگیختی
آفرین

قبلا بقیه مطالبت رو خونده بودم الان سرخطشو ندارم باز میام سرخط میگیرم

سکته نکنی حالا از تعجب:))

دختر خوب یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 15:50 http://ta3tu30.blogfa.com

چقد بد....
مهر حقمونه!چرا باید ببخشیم!اونم به پدرشوهر...
عجب دومادی بوده!حاضر نبوده واسه عشقشون کاری بکنه!متاسفم!
دختر قانع که میگم همینه ها!

واقعا :|
ایشون عاشق نبودن :|
بعضی ادما لایق ترحم نیستند من جایه دختر بودم همون اول پا کار پدر شوهره میایستادم

مسافر یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 15:17 http://sensor2.blogfa.com

زنده باشی قهرمان..
زیادن از این مردایی که هوس کردن زن میگیرن تا میفهمن زندگی چیه ..بهونه دستشون میاد و بی خیال همه چی میشن!

اینا مرد نیستن نرن :|

غریبه سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 19:06

اسم وبلاگتو عوض کن بگذار من و همکارام!
در کارتم تخته کن برو دفتر ازدواج باز کن! داری هدر میری!

پیشنهاد خوبیه روش فکر میکنم
قابلیت اینکارو ندارم وگرنه حتما این کارو میکردم
واقعا دوست دارم جایی کار کنم که هر روز شاهد این پیوند زیبا باشم

آ. ک دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 22:55

چ روزگاری! غربت تموم نشدنی زنان!

کتاب هم همینطوره!

خوش بگذره!

هعی :|
کتاب خیلی خوبه
کاش فرصت مطلعه رو داشتم :|
خوش گذشت :) جاتون خالی
دلم براتون تنگ شده :(

هلیا یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت 19:41

حتما تو سهر کوچیکه وگرنه تو شهرهای بزرگ کمتر ازین افکار پوسیده هس بعدم دختر عقد کرده میتونه مهربه بگیرا

اینقدرام کوچیک نیست حیف کنار اصفهانیم وگرنه استان میشدیم برا خودمون :)

زیتون یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت 16:55 http://www.zeytoone-tanha.blogsky.com/

خاک بر سرتون کنم با این فکراتون حقتون همین بلاهایی که سرتون میاد این چه افکاریه :/

این یه خطت بییییییییییییییییییییییییییگ لایک داره :ایکون تشویق ایستادنی سه دقیقه:


خیییییییییییییییییییلی دلم شمال میخواد. خوش بگذره حسابی. جای من یکی رو وااااقعا خالی کن

خیلی ممنون :)
خوش گذشت خیلی جاتون خالی بود :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.