چند هفته پیش پسره امد برا دوست دخترش یه پلاک طلا سفارش داد براش درسش کردیم دادیم بهش ببره فقط پشتش مارک کارگاهمونو نزدیم امروز همون پلاکو یه طلافروشا اورد گفت ماله دوست دخترمه ببین طلاست یا نه ؟

و این است اوضا روابط اجمتماعی جامعه ما 

البته این پسرام زیاد متعهد نیستند که بگیم فقط همین یکیو دارند مثل خارج  ولی خب اوضاع اینطور است :/

یعنی تا یه ساعت اعصابم بهم ریخته بود 

:/


باهم از حموم امدیم بیرون 

دید گوشه خیابون یه خانمی داره کیسه دست فروشی میکنه رفت پیشش همه کیسه هاشو به قیمت بیشتر از اون چیزی که بود خرید و همشو برد تو حموم گذاشت گفت هرکی امد صلواتی یکیشو بده 

گفتم این چه کاری بود کردی گفت این از بی غیرتیه ماست که یه زن باید بیاد دست فرو شی کنه !

و اینگونه بود اخلاقش که جهان پهلوان تختی شد 

پ ن . حالا ما جوری به یه دست فروش نگاه میکنیم انگار داریم به یه مفسد اقتصادی نگاه میکنیم یه جفت جوراب میخوایم بخریم یه جوری چونه میزنیم انگار قراره با این یه جفت جوراب ما این بابا میلیاردر بشه 

خدا کمکم کن

این ایه قران اول عربیشو خوندم هیچ تاثیری  در من نداشت ولی وقتی ترجمشو خوندم باعث شد یه تصمین بزرگ بگیرم به دله نشست امید وارم به دله شمام بشینه

 لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا ۖ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ ۗ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (177)
نیکى آن نیست که روى خود به جانب مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکوکار کسى است که به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد. و مال خود را، با آنکه دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و مسافران و گدایان و دربندماندگان ببخشد. و نماز بگزارد و زکات بدهد. و نیز کسانى هستند که چون عهدى مى‌بندند بدان وفا مى‌کنند. و آنان که در بینوایى و بیمارى و به هنگام جنگ صبر مى‌کنند، اینان راستگویان و پرهیزگارانند.(177)

یه رفیق دارم پذشکی میخونه میگفت چهار ساله دوتا جنازه برایه تشریح داریم 

چیزی که برام جالب بود این بود که میگفت یکی از جنازه ها ماله یکی از استادا بود که بدنشو وقف این کار کرد 

روحش شاد 

.....

دو تا کفتر پختری هرسال میاند بالایه یه لامپ مهتابی لونه ددرست میکنند بچه به دنیا میارند هرسالم این بچه ها رد یا گربه میخوره یا از اون بالا پرت میشند پایین میمیرند :/

امسال دیگه اعصاب من خورد شد لونشونو خراب کردم 

حالا یه جا خیلی بدتر گوشع حیاط لونه درست کردند :/ 

براشون یه لونه یه جاخوب درست کردم چوباشونم که جمع کردند بردم گذاشتم اونجا ولی نمیرند من چکار کنم ؟:/

......

سایت شهرمون چند روزه بسته شده دلم برا بچهاش تنگ شده یعنی دوباره میتونم ببینمشون 


طرق موتورمو باز کردم اینقدر خوب شده 

پوتور سواری واقعا لذت بخشه مخصوصا تویه خیابونایه شهر ما که درختا مثل چتر رویه خیابونند :)

........

یه رازی کشف کردم :)

موقع درس خوندن  خوابم میگرفت اصلا بی حوصله میشدم 

یادم امد که دوستام که خیلی درسخونند معتاد به چای هستند :دی

امتحانی یه چایی خوردم اصلا توپ شدم پره انرژی :) خواب از سرم پرید 

یکم درس خوندم بعد رفتم یه فلاکس چایی دم کردم گذاشتم کنارم تا ساعت سه نصف شب درس میخوندم 

فقط اگه خواستین امتحان کنید چاییتون رو یا بدون ثند بخورید یا اگه مثل من نمیتونید طوری قند بخورید که بیماری دیابت پس فردا نگیرید من خودم با پولکی چاییمو میخورم :)

........