بزن باران که فصل خون است

برن باران که صحرا لاله گون است 


بزن باران که دین را دام کردند

شکار خلق صید خام کردند


بزن باران خدا بازیچه ای شد 

که با آن کسب ننگ نام کردند


بزن باران به نامه هرچه خوبیست

به زیر آوار گاه پایکوبیست 



به یاد حبیب 

دنبال هم  امروز فردا گذشت ....چشمی بهم زدیم دنیا گذشت 

دل میگه باز فردارو از نو بساز......ای دله غافل دیگه از ما گذشت

دیشب اینقدر استرس داشتم که هیچی نمیتونستم بخورم  امروز چشمام میسوخت ازش اشک در می امد 

دوستم گفت اب بدنت کم شده و دلیلش اینه 

منم رفتم سر دسشور دستامو مشت اب کرد و چشمامو باز بردم تو مشتم 

بعد چند دقیقه چشمام اروم شد

حالا اگه براتون پیش افتاد  دلیلش اینه 

......

من وقتی ازدواج کنم  هر روز موهایه همسرمو میبافم 

عاشق این کارم :)


دیشب رفتم خونه کارگرم 

عکس حضرت علی رو زده بودند تو طاقچه خونشون 

همشونم سنی هستند 

حالا ما شیعیان عزیز مراسم عمر کشون داریم عثمان کشون داریم و وای به اونوقتی که یه سنی ببینیم دیده شده یه کتک مرگکی هم بهش زدند

تو قرانم ایه داریم 

همگی چنگ بزنید به  ریسمان اللهی 

اسمه هیچ دین ملت یا قوم خاصیو نیاورده 

حالا صد ها  فرقه وجود داره که اکثرشون خدا پرستن  ولی همشون میگن ما بر حقیم و چون خودشونو بر حق وبقیه کافر میدونند اینا حق دارند هر غلطی میخوانند با بقیه بکنند 

در نظر من مفهوم این ایه اینه که چون خداوند مظهرو خالق خوبی ها وصفات نیک است منظور این بوده که بدون هیچ استثنایی قرق خوبی ها بشید 

به نظر من دین خوبه ولی تا وقتی برایه دنیا طلبی ازش استفاده نشه مثل الان که اصلا استفاده نمیشه !!!

.......

یه اتفاق خطرناکی دیشب افتاد که خدارو شکر رفع شد وقت کردم بعدا دربارش مینویسم 

.....

دو روز کار سختم تموم شد از پریروز منتظر الان بودم  در چهل هشت ساعت گذشته دو ساعت خوابیدم  

خدا یا از این به بعدش گردن تو من به حد نیاز دویدم

ممنونم از دوستانی که دعایه خیرشونو بدرقه راهم کردند

من برم بخوابم :)

فعلا


سه 5 بعد ظهر وسط بره بیابون روزه بعد دو ساعت علاف شدم بخواطر بد قولی دو تا ادم عوضی  اعصابم بهم ریخته بود که یه دفعه کارگر افعانیم بهم پیام داد :

علیکم سلام باشه زود ترزنگ بزن من منتظیر شما استم


یه ربع خندیدم :)))))

دیشب تا صبح باهاشون بودم داشتند برام دیوار میکشیدند دو تا ویژگی جالب داشتند 

یکی  اینکه نفری چهار لیتر چایی خوردند :)))

دوم اینکه ساعت دو بعد از نصف شب که شد همشون کارو ول کردند رفتند نماز شبشونو خوندند دوباره امدند شروع کردند