امشب فردا شب خیلی گرفتارم 

دعا کنید دعا کنید به خوبی تموم بشه 

و این  است  اولین سحری :)

ایران 

به خاک خسته تو سوگند 

به بغض خفته دماوند 

که شوق زنده ماندن من 

به شادیه تو خورده پیوند

ایران

اگر دله تورا شکستند

تورا به بند کینه بستند

چه عاشقانه بی نشانی 

که پایه درد تو نشستند


دیروز با مامان اینا رفتیم پایه چاه کلی چیز شستیم خیلی با صفا بود با اینکه خیلی خسته شدم ولی به بهم خوش گذشت 

مامانم شبیه مادر بزرگم شده

من عاشق مامان بزرگم بودم :)

.....

یادتونه گفتم میخوام یه کار بزرگی انجام بدم تا اخر عمر تامین میشم دیگه نیاز به کار کردنم برایه کسب درامد رفع میشه راحت میچسبم بدرسم  میخواستم یکم از املاکی  که از پدرم بهم رسیده رو بفروشم و یه مغازه تو بازار بخرم و اجاره بدم 

متاسفانه جور نشد 

حالا دارم یه کاره دیگه میکنم دعا کنید اگه صلاحه این بشه

دلم یه استاد خوب میخواد

 همه چیزو رها کنم برم پیشش

بی خبر از دنیا اهلش بشم 

خدایا من ماله این دنیا نیستم 

راه جفت جور کن برام 

......

اگه ازم یه روز بپرسند بدترین روز زندگی چه روزیه

میگم روزیه که بفهمی تمام روزهایه قبلیه عمرتو حروم کردی

.......

هیچ امید انگیزه ای جز مادرم ندارم اگه کار نداشتم  تو خونه میموندم فقط به مادرم خدمت میکردم 

.......