میونه این همه درسایه سخت 

البته برایه من 

خوندن ادبیات واقعا لذت بخشه داستان کباب غاز یا مدیر مدرسه یا ققنونس 

گاهی وقتها همه زندگی یه استکان چای نبات میشه که پایه تلوزیون لم دادی میخوری 

و خستگیه شستن یه وانت لحافت دشک از تنت بیرون میکنی

البته گاهی وقتها هم همه زندگی یه نفر میشه لبخند یه نفر دیگه که به حمد الهی ما هنوز به اون درجه از عرفان نرسیدیم

......

یه چیزی خیلی وقت بود دلم میخواست بگم 

کاش تو مملکت ما راحت دزدیشونو میکردند و میرفتند 

الان چکار میکنند ؟ الان میاند مثلا ده هزار میلیاد تومن  میخوان بدزدن بهونه ندارند یه پروژه عمرانی رو میکنند بهونه و بدون هیچ برنامه ریزی هیچ تحقیق هیچ متریال مناسبی پروژه رو با هزار میلیارد تومن میسازند بقیشم میخورند

حالا این پروژه میشه اینه دق مردم اون منطقه 

نه اینقدر اصولی و بدرد بخوره که بشه ازش استفاده کرد نه میشه خرابش کرد 

من بی خبر بیش از ده تا از این پروژها فقط تو منطقه خودمون دیدم 

وای به حال بقیه کشور 

بابا همشو بخورید بره نوش جونتون دیگه باطلاق درست نکنید واسه مردم

....

خوشحالم 

چون  بدهکار هیچ عهد الناسی جز خودم نیستم

حسه قمار بازیو دارم که حاضر نیست رو خودش شرط ببنده 

به نظرتون این ادم برندس ؟ 

از بچگی هم همین طور بودم برایه بقیه بیشتر از خودم مایه میذاشتم 

خیلی دنبال علت این امر تو گذشتم گشتم ولی چیزی پیدا نکردم 

.....

امروز  از حوزه ازمون که امدم بیرون اعصابم خورد بود 

کلی بخونی بعد بری ازمونو بد بدی نمیریزدت بهم ؟ 

یه دفعه یه نفر بهم سلام کرد قبلا یه بار موقع مشاوره دیدمش 

میون اون همه غریبه یه اشنا حتی به اندازه یه سلام خودش غنیمته

گفتم ترارات چند میشه گفت دو هزار سه هزار گفتم دروغ میگی تو ترازت بالایه هفت هزاره 

گفت نه و خندید یکم باهاش حرف زدم حالم جا که امد راه افتادم امدم خونه 

مطمئما ترارش بالایه 6200 تو کنکورایه سال قبل کسانی با این تراز رتبشون زیر 2000 میشده 

نمیدونم چرا بهم دروغ گفت ولی از دروغش خوشم امد 

دروغش دروغ بود ولی بویه ادمیت میداد 

بویی که این روزا حرفایه راستم دیگه نمیده 

امیدوارم با هم شهید بهشتی قبول بشیم

تو باغ تنهایی داشت دیوونم میکرد اساسامو جمع کردم امدم خونه درس بخونم

پشته اتاقی که درس میخونم یکی از شلوغ ترین خیابونایه شهرمونه طوری که دو تا خط واحد ازش عبور میکنند 

و جلویه اتاقم خانوادن که مشالله بهشون خیابون  ارومتره تا اینا 

از اینا که بگذریم اتاق دو تا در داره یکی به حیاط یکی هم به نشیمن مادرم همینطور در حیاط رو باز میذاشت تا هوا عوض بشه چند بار گفتم نکن نکن 

نمیدونم کی گربه امده تو اتاق دستشویی کرده یه بو گندی میاد که خفم کرده اصلا سر درد گرفتم به احتمال زیاد  تو این هفته یه روز باید بریم پایه چاه چیز بشوریم 

تو اون هفته صدام زده بیا این سیب زمینیا رو سرخ کن ما از پا درس بلند شدیم  اینارو سرخ کردیم بعد گفته خودت بشین بخور نمیدونم کدوم روزیه شنیدم گفتی سیب زمینی سرخ کرده دلم میخواد :/ 

اخه مادر من درس دارررررررررررم

یعنی با این محبت کردناش بیشتر منو میسوزونه 

کاش محبت نمیکرد والله کمبود محبت نمیگرفتم 

بنده خدا تقصیرم نداره سنش زیاده نمیتونه درک کنه

کاش یه دانشگاه دور قبول بشم برم از این وضع راحت بشم 

قبلا به خودم میگفتم اگه تو این شرایط به جایی برسی هنر کردی وگرنه همه تو شرایط خوب موفق میشند 

الان دیگه هرکار میکنم این نظریه نمیتونه توجیهم کنه

دیگه اصلا دلم نمیخواد هنر کنم 


دیوونگی نکن 

چیزی نمونده تا با هم یکی بشیم

دیوونگی نکن 

بعد از جدا شد دلخوش به کی بشیم 

دیوونگی نکن 

حرفامو گفتمو حرفی نمیزنی 

دیوونگی نکن 

من عاشق توام تو عاشق منی 

......

اهنگ جدید استاد معین توصیه میکنم حتما گوشش کنید