وقتی دبیرستانی بودم یه شب با دوستام حموم بیرون رفتم تا امدم خونه ساعت 10شده بود مادرم داداش بزرگمو فرستاد سراغم یه کتک سیر بهم زد خخخخخخخ

دیروز دوتا دختر خواهرام امده بودند خونه ما خوهرام فکر میکردند اینا دیگه اینجان  که یه دفعه بدونه اینکه به کسی چیزی بگند ساعت پنج یا شش عصر بود  از خونه رفتند برون ساعت ده نیم شب مادرم بهشون زنگ زد گفت بیاید خونه 

بعد از چند دقیقه اینا امدند و هیچ اتفاقی نیافتاد 

چند بار خواستم  چرایه این تفاوتی که بین منه پسر که قاعدتا حساسیتم کمتر از دختراس  رو با دختر خواهرام  بپرسم ولی بیخیال شدم نخواستم ناراحت بشه . به نظرتون کار درستی کردم ؟

میدونید حالم بد میشه میبینم همه تعصب و این دریوریاش  ماله منه حتی به خواهرامم اندازه من گیر نمیداد. الان ازش متنفرم  حالم از این همه ریاکاری بهم میخوره  و به روش نمیارم .هر کس دیگه ای بود یه اجر برا همیشه روش میزاشتم  ولی مادرمه چکار کنم ؟:/

شاید این چند وقت یه پست رمز دار نوشتم 

......

برد تیم ملیمونو تبریک میگم

شادی هاتونو تا 30 بکنید که

 هرکس بازیه بین اسپانیا و پرتقال رو دیده باشه 

متوجه میشه که قرار سی ام ابکش بشیم خخخخخخخ


نظرات 1 + ارسال نظر
S.r شنبه 26 خرداد 1397 ساعت 14:08

به نظر من مادر شما کار درستی انجام دادن ...قضیه ی حمام رفتن شما پسرا با بیرون رفتن دو تا دختر فرق داره خخخخ
تازه دیشب که برد تیمملی بوده همه رفتن بیرون گردش ... نه چیزه دیگه ای
و اینکه شما هر کاری کنید نمیتونید جواب کارایی که مامانتون براتون کرده رو بدید ... نمیشه به خاطر یه چیز پیش پا افتاده این حرف هارو بزنید

چه فرقی داره ؟
نیمه اول تموم نشده بود رفتن!
و اینکه منم نگفتم چیز دیگه ای بوده !
من از این همه گیرایه الکی که من داد اعصابم خورده
شما از زندگی من هیچی نمیدونید لطفا قضاوت نکنید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.