روزی دوباره میبینمت
انجا که امتداد دریا با خط افق دریا یکی میشود
آری انجا منتظرت خواهم بود :)
......
اینکه از بچگی این همه بی مرادی از بچگی کشیدم
فقط یه نشونه برامه
که خدا نگهم داشته برا خودش :))
هیچوقت نخواس به جز خودش سراغ کسی برم هر وقت رفتم سراغش همه چیز بهم داد :)
«دوست داشتنت بارها و بارها مرا از خود گرفت تا با تو یکی شوم خواهی بکش خواهی دانه ده خواهی ازاد کن »
.......
خانمم از تو گوشیم امده اینجارو خونده
کلی این هفته منت کشیدم تا دلش رحم امده خونم نریخته خخخخ
بخیالش میام اینجا دختر بازی
خخخخخخخخ
سخته. بهت وسله ای بچسبونند که به قوارت نخوره
مجبورم برا مدت زیادی وبمو رها کنم
شاید تا سال دیگه
نمیدونم
مرا قب خودتون باشید
خدانگهدار
راستی اینم اخرین هدیه من به شما
این اهنگو گوش کنید :)
گر از این کوچه وهم انگیز دل اشفته میگذری
کن شاد رنگ رخساره ما را به سلامی
نه که چون بیگانه صد کوچه به دور
نه سلامی ، علیکی ، نه مریدی ، مرادی
دل من در گرو عشق تو سوخت
بیچاره ندانسته در بازی زندگی سوخت
نیم نگاهی و سر سوزن زلفی
داد بر بادم نیست هم دمی
چند سال پیش دو تا برادر که اتفاقا جفتشون همکارمون بودن امدن کارگاه ، اصلا انگار همون ندیدن کارشونو انجام دادن رفتن
اونروز برا تعجب انگیز بود که واقعا ادم چطور میتونه اینقدر از برادرش کینه داشته باشه که حتی سلامم بهش نکنه
و امروز خودم به این حال رسیدم میبینمش یا حتی الان صداشو شنیدم حالم بد شد
دنیا خیلی عجیبه هیچ کس تا اخرش دوستت نیست و هیچکسم تا اخرش دشمنت
پس همیشه جوری با دشمنت رفتار کن که بتونه دوستت بشه و جوری با دوستت رفتار که اگه دشمنت شد اسیبی نتونه بهت برسونه