-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 تیر 1394 20:40
چند دقیقه بیشتر نمانده تا اذان مغرب نوایه یا رب یا رب انا نتوب الیک فتقبل توبتنا الله یا ربی تقبل توبتنا الله یا ربی واغفر ذلتنا الله وتعطف وامح خطیئتنا الله از مسجد هایه اطراف پخش میشه نسیم ملایمی از پنجره اتاقم وارد میشه واقعا لذت بخشه خدایا تو وقت ملکوتی و زیبا من از تو جز خودت چی میتونم بخوام ؟ اذان میگویند روزتون...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 تیر 1394 14:33
بلاخره سه تارم رسید دستم عکسشو براتون تو اینیستا میزارم :) بسی خوش دست خوش صداست که اصلا از نواختنش خسته نمیشم :) ............. به خواطر جو منفی که اویل ماه مبارک برایه برنامه ماه عسل درست شد اصلا مشتاق دیدن برنامشون نبود دو شب پیش خیلی اتفاقی دقیقه هایه اخر برنامشون رو دیدم برا اولین بار دیدم که در یک برنامه زنده...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 تیر 1394 00:00
چند روز پیش صبح اینقدر حالم بد بود که نتونستم برم سر کار تا ظهر گوشیم کلی زنگ خورد ولی اصلا برام مهم نبود بی خیالش شدم :| بعد ظهر که رفتم کارگاه کلی دوستام امدند سراغم گفتندصبح کجا بودی؟ نگرانت شدیم دوستم که تهران درس میخونه نمیدونم از کجا فهمیده زنگ زد بهم میگه اگه حال احوالت خوب نیست بیا چند روزی اینجا با هم بریم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 خرداد 1394 23:46
چند تا دوستام تو یه گوره مختلط عضون میرن اینور اونور گردش و کارایه +18 تو گروهشون یه دختر هست که شوهر داره اینبار که رفته بودن بیرون شوهرش نیومده بوده دنبالشون میگفت یه کارایی میکرده :| یکی از رفیقام که تعارف با کسی نداره رفته بود بهش گفته بود اگه شوهرت با یه گروه مختلط میخواست بره بیرون و تو نمیتونستی بری میذاشتی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 خرداد 1394 14:24
امروز ظهر تو مسجد معلم قران دوران دبیرستانمو دیدم در حد چند دقیقه پیشش بودم اینقدر حالم بهتر شد که خدا میدونه بعضی ادما رو نمیشه دوست نداشت
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 خرداد 1394 17:02
چند وقت پیش تو یه جمعی نشسته بودیم یه نفر پشته سره یه دوستام یه حرفی زد من به دلایلی نتونستم همونجا جلوشو بگیرم وقتی دوستمو دیدم نگفتم کی ولی بهش گفتم که پشته سرش چنین حرفی هست اگه کاری میخوای بکنی بکن امده طلبکار من شده من تورو اونارو به امام حسین و داداشش میسپارم :| به نظرتون کارم اشتباه بود؟ نباید بهش میگفتم پشته...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 خرداد 1394 00:00
امید وارم اولین روزتون مورد قبول حق تعالی قرار گرفته باشه :) واما بعد امروز صبح باغ ابیار بود سحریو که خوردم رفتم باغ اب گذاشتم به کرتو انار گرفتم بخوابم که چندیدن راس پشه حمله کردند :دی واقعیتش پشه نبودند خون اشام بودند نیش که میزدند جاش نیم یاعت میسوخت میخوارید :دی خلاصه روز اول ماه رمضونیه یه کار خیرم کردیم شکم چند...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 خرداد 1394 21:53
بدم میاد یکی با کنایه باهام حرف بزنه :| ...... دیروز با یکی از دوستام رفتیم لباس خریدیم امدیم کارگاه یکی از همکارا امد تو کارگاه تیشرت جدید دوستمو دید گفت خانمم خیلی دوست داره من از اینا بپوشم ولی من بدم میاد جامعه با چنین لباسی باشم گفتم خب تو خونه واسه خانمت بپوش بیرون نپوش میخواستم بهش بگم همین طور که تو دوستداری...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 خرداد 1394 23:26
امروز فهمیدم خدا دوستم نداره عاشقمه هر وقت تصمیم میگیرم که دل سرکشمو ارومش کنم یکی پیدا میشه که یه پیت بنزین میریزه روش دیگه خسته شدم :| خیلی حرفا هست نمیشه گفت :| ولی امروز فهمیدم خدا هنوزم هواسش به این بنده خطا کارم هست خدایا ..... خدایا شکرت ..... اینقدر خوشحال میشم وقتی میبینم دو تا نفر با هم پیوند ازدواج میبندند...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 خرداد 1394 21:53
الان دارم چوب یه مشاوره اشتباه که هفت هشت سال پیش گرفتمو میخورم :( اگه بدونی چقدر درد داره :| چقدر بده که کسی نباشه که بتونی باهاش حرف بزنی :| ................... خیلی بده تموم امید ادم نا امید بشه:| ....... ........... تا الان نشده از خدا چیزی بخوام و بهم نده چند ماهه گرفتارم ازش یه چیز میخوام هرچی دعا میکنم هرچی ......
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 خرداد 1394 14:36
چند وقت پیش یه همکارامون یه حلقه برا خودش سفارش داد چون سنش بالا بود و اصلا اهله حلقه دست کردن نبود و با هم خیلی دوستیم علتشو پرسیدم گفتبعضی خانمها که مریضن میاند در مغازه ببینند حلقه دستمه خودشون راهشونو میگیرند میرند خلاصه امروز حلقش اماده شد زنگش زدم بیاد بگیره وقتی امد گفت تاریخ ازدواجمونو توش بنویس تاریخ عقدشونو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 خرداد 1394 02:38
بعضی وقتها ادم یه کار اشتباهی انجام میده خب قبول باید تاوانشم پس بده به قول قدیمیا هرکی خربزه میخوره پایه لرزشم میشینه یه وقتایی هم هست ادم باید تاوانه اشتباهات یکی دیگه رو پس بده این خیلی درد داره :| .......... یه دوستی داشتم پنج شش سال بود سه تار میزد دیگه حرفه ای شده بود سه ماه پیش تو نت دیدمش گفتم چکار میکنی هنوز...
-
نفس کشیدن :)
جمعه 15 خرداد 1394 15:24
چقدر دلم برا وبلاگ نویسی تنگ شده بود :) وبلاگ قبلیم الان چند وقته تعطیله به خواطر بی کفایتی مدیر بلوگفا های چقدر کیف داره :) دارم نفس میگشم :)
-
نفس کشیدن :)
جمعه 15 خرداد 1394 15:05
چقدر دلم برا وبلاگ نویسی تنگ شده بود :) وبلاگ قبلیم الان چند وقته تعطیله به خواطر بی کفایتی مدیر بلوگفا های چقدر کیف داره :) دارم نفس میگشم :)